شماره ركورد كنفرانس :
5348
عنوان مقاله :
رمان حقوقي چيست؟ بررسي بيگانه اثر آلبر كامو
پديدآورندگان :
شريف مريم دانشگاه خوارزمي -تهران
تعداد صفحه :
10
كليدواژه :
رمان حقوقي , بيگانه , ژان ويگمور , آلبر كامو , ادبيات و حقوق
سال انتشار :
1401
عنوان كنفرانس :
چالش هاي ترجمه در سيستم هاي قضايي متفاوت - متون رسمي، حقوقي، سياسي، رسانه اي(فرانسه - فارسي-عربي)
زبان مدرك :
فارسي
چكيده فارسي :
اولين بار در سال 1908 ژان ويگمور از اصطلاح legal novelاستفاده كرد و فهرستي از صد اثر ادبي را براي تدريس در دانشكده‌هاي حقوق پيشنهاد داد. او معتقد بود هم براي وضع قوانين درست و هم براي اجراي درست اين قوانين، بايد انسان و پيچيدگي هاي روحي و رواني او را شناخت و همانند تودوروف، باور داشت كه « براي شناخت و فهم عواطف و رفتارهاي بشر، هيچ راهي بهتر از خواندن آثار نويسندگان بزرگ [نيست].» (La littérature en péril : 2007, 89) بيگانه رمان آلبر كامو از ابعاد گوناگون به عنوان يك رمان حقوقي قابل مطالعه است. (نخست) با انتخاب قتل به عنوان هستۀ پيرنگ، اين اثر به مثابۀ آيينه‌اي ست كه ابعاد انساني و رواني و نيز اجتماعي و سياسي يك پديدۀ حقوقي را نشان مي‌دهد. در اين سطح خواننده با تقابل دو گفتمان مواجه مي‌شود : گفتمان اگزيستانسياليستي فرد و گفتمان حقوقي جامعه. حقيقت، كشف و اثبات آن مركز مشترك اين دو گفتمان است. مورسو، براي اثبات حقيقت سعي در بازنمايي صادقانۀ روحيات و عواطف خود دارد. او حقيقت را نه در آنچه واقع شده بلكه در اصالت و صحّت احساساتش مي‌بيند. بدين ترتيب گفتمان اگزيستانسياليستي فرد در برابر گفتمان حقوقي جامعه قرار مي‌گيرد. گفتمان حقوقي با ناديده گرفتن حقيقت متكثّر وجود بشر و اتكاي صرف به قواعد خودساخته و نه حتي نصّ قوانين موضوعه به بيراهه مي‌رود. كامو تلاش مي‌كند تا وجود حقيقت را اثبات كند و نشان دهد كه با اتكا به قانون و دادرسي درست، قضات نيز قادر به كشف حقيقت هستند. اما در حالي كه سيستم قضايي نه مبتني بر قانون و قاعده كه مبتني بر ايدئولوژي سياسي و مذهبي ست، حقيقت از دسترس حقوق دور مي‌شود. (دوم) بيگانه را مي توان فراتر از آيينۀ صرف حقوق، در چارچوب يك ساختار دقيقتر نيز بررسي كرد. ساختاري كه اجازه مي‌دهد تا وقايعي كه منجر به ايجاد گره حقوقي (وقوع قتل) شده كشف شود. فهم اين وقايع يا به زبان ريچارد ويسبرگ دسترسي به «وضعيت پيشيني»، امكان درك حقيقت، اجتناب از تصميم جبران ناپذير يعني اعدام و در نتيجه برقراري عدالت را ممكن مي‌سازد. در بيگانه خواننده با سه روايت از يك واقعه مواجه مي‌شود. نخست روايت خود قتل. سپس تلاش براي كشف حقيقت از سوي بازيگران عرصۀ قانون و برداشت و روايت ايشان از واقعه. و در آخر تحليل روايت آنها در دادگاه. كشف حقيقت مركز ثقل داستان و همچنين هدف هر رسيدگي قضايي‌ست. با اين تفاوت كه در فضاي خيالي داستان همواره به «وضعيت پيشيني» دسترسي داريم اما در دنياي ملموس و واقعي هرگز به عقب نمي‌توان بازگشت. (سوم) دخالت دادن خواننده و تحميل امكان قضاوت به او بعد ديگري از رابطۀ ادبيات و حقوق را در رمان بيگانه پيش مي كشد. خواننده بر خلاف دنياي واقع، نقش عضو هيات منصفه را دارد كه نبايد مسحور و مجذوب بلاغت يك وكيل يا بازپرس يا دادستان شود و بايد از ميان روايت‌هاي متنوع و متضاد به حقيقت راه يابد. در اين مقاله تلاش مي‌شود تا از گذر تحليل اين سه بعد متفاوت از پيكرۀ تحقيق، تعاريف گوناگون رمان حقوقي و تحول معيارهاي آن در طول زمان، بررسي شود.
كشور :
ايران
لينک به اين مدرک :
بازگشت