توجه به مفهوم رفتار شهروندي اجباري سازماني به عنوان ضرورتي جدي در مديريت سازمانهاي هزاره ي سوم

دیگر نمی توان مانند آنچه كه در گذشته تصور می شد رفتارهایشغلی اثربخش را در سازمان ها محدود به رفتارها درون نقشینمود كه به صورت رسمی در شرح وظایف رسمی سازمانی كاركنانتعریف شده اند، نمود، بلكه توجه به رفتارها فرانقش كه در شرحوظایف رسمی كاركنان نیامده است ولی كاركنان تمایل به انجامآنها دارند و كانون توجه محققان و پژوهشگران علاقمند به مطالعهرفتار سازمانی نیز واقع شده است، مهم و ارزشمند میباشد.كاركنان امروزه به دنبال پا فرا نهادن از الزامات شغلی بهعنوان رفتار شهروند سازمانی هستند، اما همیشه این رفتارهافراتر از الزامات شغلی، به صورت رفتارهای آزادانه و داوطلبانده و دراختیار فرد نیست، بلكه ممكن است به وسیله یك سرپرست و یایك مدیر منفعت طلب و یا سوء استفاده نگر به افراد تحمیل شودكه به رفتار شهروندی اجبار سازمانی تعبیر می شود در این مقالهبه صورت علمی- تحلیلی به این اقدامات فراتر از الزامات شغلیپرداخته می شود و به صورت استدلالی تبیین می شوند و درپایان مبتنی بر این تحلیل علمی پبشنهادهایی كاربرد متناسب بامدیریت سازمان های هزاره ی سوم ارائه می گردد.