بررسي پيوندهاي مفهومي هنرهاي زيبا و كاربردي بر اساس نظر افلاطون

در تقسیم بندي كلی هنر به دوشاخه زیبا وكاربردي، هنرهاي زیبا بدون توجه به كاركرد، براساس ذهنیت و خلاقیت هنرمند خلق شده ، درآنها كیفیت هاي زیبا شناختی براساس ذوق و سلیقه قضاوت می شوند و هنرهاي كاربردي علاوه بر در نظرگرفتن جنبه هاي زیباشناسانه با هدف كارایی شكل می گیرند. البته تداخل نیز در میان این دو گروه وجود داشته و گستره این هنرها درطول تاریخ تغییر پذیرفته است. در واقع تفاوت میان هنر مفید یا كاربردي و هنر ظریف یا زیبا در پی تحولات جامعه اروپایی در قرن هجده میلادي ایجاد شده و دراین تفاوت گذاري، مرزهاي بین هنر و صنعت و فن باز شناخته شده است. این پژوهش می كوشد با نگاهی به پیوندهاي تاریخی و مفهومی این تقسیم بندي و اشتراكات و افتراقات هنر و صناعت، هردو گروه را براساس دیدگاه افلاطون و با اتكا به تعبیر معرفت شناسانه او از هنر وخصوصا با توجه به تمثیل معروف خط دررساله جمهوري، به عنوان یكی از مهمترین گرایشهاي فلسفی وي بررسی كند، تحقیق حاضر مشخص می كند كه هركدام از این دو گروه هنرهاي زیبا و كاربردي از منظر افلاطون، با انطباق بر فلسفه او داراي چه ارزش و اعتباري هستن