ديدگاههاي متفاوت بشر به جايگاه طبيعت بر اساس نظرات آيين بودايي و آراء دكارت

انسان از آغاز زیست و زندگی بر كره خاكی تاكنون با طبیعت در تعامل بوده و در هیچ زمان یا مكانی نتوانسته است كه این بدهبستان را قطع كند. انسان در دورههای مختلف تاریخی، دیدگاههای متفاوتی به جایگاه طبیعت داشته است. این امر از تفاوت در نوع نگرش انسان به عالم هستی كه ریشه در باورها و اعتقادات او دارد؛ نشأت میگیرد. قبل از ظهور اندیشه مدرن، دیدگاه بشر به جایگاه طبیعت متغیر بود به طوری كه گاه طبیعت را با خدا یكی میدانست و گاه آن را منزلی برای زندگی شیطان معرفی میكرد. با آنكه چنین دیدگاههایی به شدت متفاوت و متضاد به نظر میرسد اما اصول حاكم بر آن مشترك است. با ظهور اندیشه مدرن، اصول حاكم بر دیدگاه انسان به جایگاه طبیعت تغییر میكند و طبیعت به موجودی بیجان و فاقد حق تبدیل میگردد كه تنها، ماده خام فعالیتهای انسانی را تأمین میكند. اصل حاكم بر این اندیشه در اغلب جریانهای فكری شكل گرفته در ادامه یا بعد از اندیشه مدرن نیز وجود دارد. در این پژوهش سعی می- شود دیدگاههای مطروحه فوق با معرفی آراء و نظرات نمایندگان آن همچون آیین بودایی برای قبل از ظهور اندیشه مدرن و آراء دكارت برای بعد از ظهور اندیشه مدرن، تبیین، اصول حاكم بر آن تحلیل و مقایسه گر