شماره ركورد كنفرانس :
1144
عنوان مقاله :
معناي دقيق دو واژه فارسي ترنج و گور
پديدآورندگان :
باقري مهري نويسنده
كليدواژه :
واژه هاي فارسي , ادب فارسي , تاريخ بيهقي , ترنج , گور , معنا
عنوان كنفرانس :
نخستين گردهمايي سراسري انجمن ترويج زبان و ادب فارسي ايران
چكيده فارسي :
چنین معمول است كه برای دانستن معنای دقیق هر واژه به لغت نامه ها مراجعه می كنیم، ولی گاه معنای مذكور در فرهنگها با شواهد و گواهیهای پراكنده در مورد آن واژه قابل تطبیق نیست و از این رو، معنی ثبت شده در لغتنامه ها پذیرفتنی نمی نماید و تأمّل در كاربرد آن واژه در مواضع مختلف و بافتهای گوناگون زبانی و نیز توجه به وابستگیهای معنایی اجزا و عناصر هم بست در یك گزارش، لزوم بررسی مجدد معنایی و ذكر گسترش و توسع معنایی و یا كاربردهای تركیبی و احیانا تصحیح معانی ذكر شده در برخی فرهنگها را ایجانب میكند. در این بازنگری، توجه به انواع آثار ادبی و نیز آثار غیر ادبی، نظیر: نقوش و نگاره ها، اسناد تاریخی و گزارشهای اقلیمی و قواعد زبانشناسی از جمله مواردی هستند كه مطرح میشوند و می توانند معنای فراموشی شده و یا زوایا و سطوحی نادیده و دور مانده از نظر، ولی مؤثر در مولفه های معنایی یك واژه یا اصطلاح را روشن كنند كه به هر تقدیر نتیجهٔ آن یا تغییر معنی ثبت شدهٔ واژهای در فرهنگها، یا افزودن معنایی دیگر در كنار معنی موجود در لغت نامه ها و یا رفع ابهامات و رد اختلاف نظرها در مورد معنی ارائه شده است. در این گفتار، برای مثال دو واژه را بررسی میكنیم: واژهٔ نخست «ترنج» است كه اغلب به پیروی از یك سنت لغوی «بالنگ» معنی می شود. در لغتنامه ها مترادف آن «متك» ضبط شده است و آن را میوهای ترش با پوستی كلفت كه از آن مربا می سازند، معنی كرده اند (اسدی طوسی، ۱۳۶۵). در متون كلاسیك «ترنج» از زمرهٔ میوه های هم فصل و هم ردیف سیب (باقری، ۱۳۵۷: ۱۱۵-۱۹۱) و بهی و بادام و انار است و لطافت و شیرینی آن به حدی است كه توت در برابرش بی مزه است. ناصر خسرو گوید: مباش مادح خویش و مگوی خیره مرا كه من ترنج لطیفم خوش و تو بیمزه تود (ناصرخسرو، ۱۳۵۷: ۳۲) به سبب همین لطافت و خوشی است كه «ترنج» میوه ای است از در مهمانی و پذیرایی، چنانكه زلیخا نیز از مهمانان خود با ترنج پذیرایی می كند و آن ترنج به دستان مجذوب حسن یوسف انگشتانشان را میبرند. حال این پرسش پیش میآید كه چگونه بالنگ، آن میوهٔ ترش كه تا با شكر پرورده نشود، قابل خوردن نیست، میوه مجالس شده، به مهمانان تعارف میشود و با بادام و انار و به و نقل بر سفره می نشیند؛ چنانكه منوچهری گوید: مجلسی سازم با بربط و با چنگ و رباب با ترنج و بهی و نرگس و با نقل و كباب از سوی دیگر، رسم به دست گرفتن ترنج كه از شواهد مضبوط در متون نظم و نثر مستفاد میشود، تا حدودی شكل این میوه را ترسیم میكند. فردوسی گوید: سكندر بیامد ترنجی به دست ز ایوان سالار چین نیم مست همو ترنج به دستی رستم را نیز بدین گونه می سراید: بیامد بر آن كرسی زر نشست پر از خشم و بویا ترنجی به دست حال اگر این ترنج بویا همان بالنگ است، اندازه بالنگ و شكل آن هر دو مانع از آنند كه برای كنترل اعصاب تهمتن یا اسكندر، چون گویی در دستشان بگردد و اگر گفته شود دست رستم از گوشی پیل نیز بزرگتر بوده است، دست زنانی كه مهمان زلیخا بودند، به چه اندازه بوده است؟ أصولاً رسم «ترنج به دست گرفتن» و نیز «ترنج زدن» در كنار «سیب یا انار زدن» در تشریفات عروسی - كه هنوز هم مرسوم است - از شكل گوی مانند ترنج در اندازهای معقول حكایت می كند. شواهد زبانی دیگری نیز دال بر گوی شكل بودن ترنج در متون كلاسیك به چشم میخورد، از جمله اینكه در متون فارسی میانه و فارسی دری اشاراتی از هجده دارایی و چیز شگفتانگیز خسرو پرویز موجود است. یكی از آن عجایب، گویی از زر خالصی بود كه خسرو آن را در دست می فشرد و بی نظیری آن گوی زرین دست افشار سبب كاربرد تركیب «ترنج زر» در برخی از متون ادبی شده است؛ چنانكه خاقانی به تكرار از كسری و ترنج زری كه بر باد رفته، یاد می كند.
شماره مدرك كنفرانس :
4430961