هوش عاطفي و رهبري تحول گرا

رهبري تحول گرا يكي از پارادايم هاي رهبري در روان شناسي سازماني است كه مورد تحقيق گسترده اي قرار گرفته است. رهبري تحول گرا رضايت زير دستان(پيروان) و اعتماد آنان به رهبري و به علاوه تعهد عاطفي آنان را افزايش مي دهد. رهبراني كه رفتارهاي تحول گرا از خود نشان مي دهند مجموعه اي از نتايج مثبت در سازمان ايجاد مي كنند. رهبري تحول گرا با سطوح بالاي تلاش، عملكرد و رضايت با رهبر مرتبط است. وقتي كه پيروان اعتماد و اطمينان به رهبرشان داشته باشند و همگام با رسالت سازمان باشند قادر خواهند بود به سطوح استثنايي عملكرد برسند. با توجه به سودمندي و گستردگي نتايج مثبت مرتبط با رهبري تحول گرا، توجهات به مسائل ديگري مثل چگونگي ايجاد و توسعه آن، و عوامل مرتبط كه ممكن است زمينه را براي استفاده افراد از رهبري تحول گرا را فراهم سازد معطوف شده است. به طور كلي هدف اين مقاله بررسي ارتباط ميان هوش عاطفي و رهبري تحول گرا مي باشد. كه ضمن اشاره به مفاهيم رهبري تحول گرا و تعامل گرا و مقايسه آن ها، رابطه بين هوش عاطفي و رهبري تحول گرا مورد بررسي قرار مي گيرد. اين تحقيق از نوع توصيفي مي باشد و در آن براي جمع آوري اطلاعات مربوط به ادبيات موضوع از روش كتابخانه اي استفاده گرديده است. نتايج اين مقاله نشان مي دهد كه هوش عاطفي پيش نيازي براي رهبري موفق مي باشد. دلايل متعددي وجود دارد كه چرا افرادي كه هوش عاطفي بالايي دارند به احتمال زياد از رفتارهاي تحول گرا استفاده مي كنند. نخست اينكه، رهبراني كه مي دانند و مي توانند عواطف و احساسات خودشان را كنترل كنند و خودكنترل هستند مي توانند به عنوان الگوي نقش براي پيروان خود باشند و بنابراين اعتماد و احترام پيروان خود را افزايش مي دهند. دوم اينكه، رهبراني كه هوش عاطفي بالايي دارند با تاكيد بر شناخت احساسات و عواطف ديگران، به طور ايده آل اندازه اي را كه انتظارات پيروان مي تواند افزايش يابد را تحقق مي بخشند. سوم اينكه، رهبراني كه هوش عاطفي بالايي از خود نشان مي دهند بر همدلي و توانايي مديريت روابط به شكل خوب و ملاحظات فردي تاكيد دارند. نتايج اين مقاله همچنين نشان مي دهد زنان در شاخص هاي هوش عاطفي نسبت به مردان نمره بيشتري دارند.