مقايسه راهبردهاي نظم جويي شناختي هيجان در پسران داراي اختلال يادگيري و پسران عادي در مقطع دبستان

COMPARING COGNITIVE EMOTION REGULATION STRATEGIES BETWEEN BOYS WITH LEARNING DISORDER and NORMAL BOYS

پژوهش ها حاكي از آنند كه اختلالات يادگيري در سنين دبستان شيوع بالايي دارد و از طرف ديگر استفاده از راهبردهاي ناسازگار نظم جويي شناختي هيجان، در تمامي گروه هاي سني، همبودي جدي با اختلالات ديگر دارد. هدف از پژوهش حاضر مقايسه راهبردهاي نظم جويي شناختي هيجان در كودكان داراي اختلال يادگيري و كودكان عادي است. اين پژوهش در گروه پژوهش هاي توصيفي و از نوع علي- مقايسه اي قرار مي گيرد. بدين منظور 50 دانش آموز در دو گروه داراي اختلال يادگيري و بدون اختلال يادگيري، در مقطع دبستان، به صورت نمونه گيري در دسترس از مدارس شهر مشهد انتخاب شدند. به منظور جمع آوري اطلاعات پرسشنامه راهبردهاي نظم جويي هيجان- نسخه كودكان- (گارنفسكي، 2001) كه داراي نُه زيرمقياس است، در اختيار 25 دانش آموز داراي اختلال يادگيري كه در دبستان هاي ويژه اين اختلال مشغول به تحصيل بودند و 25 دانش آموز عادي قرار گرفت. درستي و قابليت اعتماد ابزار محرز گرديد. نتايج تحليل هاي آماري، در آزمون تي وابسته، حاكي از اين بود كه گروه دانش آموزان عادي و دچار اختلال يادگيري در استفاده از راهبردهاي سازگار نظم جويي شناختي هيجان، تفاوت معناداري با يكديگر نداشتند. در مقابل گروه داراي اختلال يادگيري تفاوت معناداري در استفاده از متغير راهبردهاي ناسازگار نسبت به گروه عادي نشان دادند. تفاوت در سطح (0/05>P) معنادار بود. ميانگين سبك هاي ناسازگارانه نظم جويي هيجان در دانش آموزان مبتلا به اختلال يادگيري نسبت به دانش آموزان سالم تفاوت معنادار نشان داده است (0/017 = P). اين بدان معناست كه دانش آموزان دچار اختلال يادگيري نسبت به دانش آموزان عادي نظم جويي هيجاني ناسازگارانه بيشتري داشته و بيش از دانش آموزان عادي به ملامت خود مي پردازند .

Research show that learning disorder is very common in primary school pupils. Moreover، the use of incompatible cognitive emotion regulation strategies is comorbid with other disorders in all age groups. The purpose of the present study is to compare cognitive emotion regulation strategies in children with learning disorder and normal children. This study is categorized as a descriptive study and of casual-comparative type. 50 primary school students in two groups with and without learning disorder were selected using availability sampling method. To collect data (information)، the emotion regulation strategies questionnaire - student version- (Garnefski، 2001) with nine subscales was given to 25 students with learning disorder which were studying in specific primary school and 25 normal pupils. The questionnaire assessed in this study was proved to be valid and reliable. Statistical analysis outcomes in dependent t-test indicate that there is no meaningful difference between normal students and pupils with learning disorder in using cognitive emotion regulation strategies. On the other hand، the study of the two groups of students suggests that the group with learning disorder shows a significant difference in using incompatible strategies variables. The difference was meaningful at P<0.05 level. The mean of emotion regulation styles in students with learning disorder is significantly different from that of normal students (P=0.017). This means that students with learning disabilities have more incompatible cognitive emotion regulation strategies campare with regular students and the self-blame subscale is the reason of the meaningful difference between two groups.