مقايسۀ ابعاد سلامت رواني و كيفيت زندگي مادران كودكان معلول، با مادران كودكان عادي

Comparison of quality of life and mental health of mothers of children with disabilities and mothers of normal children

هدف: داشتن فرزند معلول ممكن است بر سلامت رواني والدين به‌ويژه مادران تأثير منفي داشته باشد. هدف ازپژوهش حاضر، مقايسهٔ ابعاد سلامت رواني و كيفيت زندگي مادران كودكان معلول با مادران كودكان عادي بود. روش‌بررسي: جامعهٔ آماري شامل مادران داراي كودكان معلول، زيرنظر سازمان بهزيستي تبريز بود. به‌شيوۀ نمونه‌گيري تصادفي طبقه‌اي، 213 نفر به‌عنوان نمونه انتخاب شدند كه64 نفر جسمي‌حركتي، 89 نفر ذهني‌رواني و 60نفر حسي بودند درگروه عادي نيز، 71 مادر، از بين كارمندان بهزيستي شهرستان تبريز انتخاب شدند. براي جمع‌آوري داده‌ها از پرسشنامۀ سلامت عمومي (GHQ) و مقياس كيفيت زندگي بهداشت جهاني (WHQOL) و براي تحليل داده‌ها، از تحليل واريانس چندمتغيره (MANOVA) استفاده شد. يافته‌ها: در همۀ ابعاد سلامت عمومي به‌غير از افسردگي، بين مادران داراي كودكان سالم با مادران داراي كودك معلول تفاوت معنادار وجود داشت (0٫01>p). در متغير اختلال در كاركرد اجتماعي، بين گروه ذهني‌رواني با گروه معلولان حسي ،نيز تفاوت معنادار مشاهده شد (0٫01>p)؛ اما، بين گروه‌هاي معلول در بقيۀ متغير‌‌ها، تفاوت معناداري يافت نشد. همچنين، در همۀ ابعاد كيفيت زندگي، بين مادران داراي كودكان سالم با مادران داراي كودك معلول تفاوت معنادار مشاهده شد (0٫01>p)؛ اما بين سه گروه از مادران داراي كودك معلول در هيچ‌يك از ابعاد كيفيت زندگي تفاوت معنادار وجود نداشت. نتيجه‌گيري: داشتن كودك معلول، بدون توجه به نوع معلوليت، مي‌تواند بر سلامت عمومي و كيفيت زندگي مادران تأثير بگذارد.

Objective: Having a disabled child may have a negative impact on the mental health of parents, especially mothers. The aim of current study was to compare the quality of life (QOL) and mental health of mothers of disabled children with those of the mothers of normal children. Methods: The population consisted of mothers of disabled children under the auspices of Iranian Welfare Organization in Tabriz-Iran. Stratified sampling was used to select 213 participants, of whom 64 people were the mothers of physically disabled children and 89 people were the mothers of mentally disabled children. The rest (N=60) were the mothers of children with sensory impairment. The control group consisted of 71 mothers of normal children selected from among Welfare Organization staff. The research instruments were General Health Questionnaire (GHQ) and World Health Organization Quality of Life Questionnaire (WHOQOL). MANOVA procedures were used to analyze the data. Results: The results showed statistically significant differences between the mothers of normal children with the mothers of disabled children in all aspects of public health with the exception of depression (p<0.01). In addition, a statistically significant difference was found between the quality of life of mothers of mentally disabled children with the mothers of children with sensory impairments in social dysfunction (p<0.01). Though the difference in quality of life measures between mothers of normal children with mothers of disabled children were statistically significant (p<0.01), the differences between the mothers of children with various types of disabilities in subscales of the quality of life measure were not statistically significant. Conclusion: Having a disabled child, regardless of the type of disability can affect general health and quality of life