عنوان مقاله :
بررسي كارآمدي نسبي آموزش هاي خانواده و مهارت هاي زندگي بر نگهداري بيماران دچار عارضه رواني مزمن در خانواده
عنوان به زبان ديگر :
The Investigation of Relative Efficacy of Family Trainings and Life Skills on the Protection of Chronic Mental Disorders in Family
پديد آورندگان :
توزنده جاني، حسن دانشگاه آزاد اسلامي نيشابور - دانشكده علوم انساني - گروه علوم تربيتي
كليدواژه :
آموزشهاي خانواده , مهارتهاي زندگي , بيماران رواني مزمن , نگهداري بيماران دچار عارضه رواني مزمن
چكيده فارسي :
پژوهش حاضر به بررسي كارآمدي نسبي آموزش هاي خانواده و مهارت هاي زندگي بر نگهداري بيماران رواني مزمن در خانواده در شهر مشهد پرداخته است.
روش ها: در اين پژوهش نيمه تجربي، نمونه اي به حجم 300 نفر به صورت تصادفي طبقه اي از بين خانواده هاي بيماران مبتلا به عوارض رواني مزمن بستري در مراكز شبانه روزي شهر مشهد و خانواده هاي ليست انتظار (پشت نوبت) انتخاب و به صورت تصادفي به دو گروه آزمايش و شاهد تقسيم شدند. آموزش هاي خانواده و مهارت هاي زندگي به يك گروه ارايه شد و گروه شاهد هيچ گونه آموزشي دريافت نكرد. اين دو گروه، قبل از شروع آموزش ها و در پايان دوره آموزش به وسيله ابزارهايي مانند پرسش نامه نگرش به نگهداري و بيماري رواني، پرسش نامه نگرش به مهارت هاي زندگي، پرسش نامه سازگاري اجتماعي كاليفرنيا، پرسش نامه عزت نفس Rosenberg، پرسش نامه سلامت عمومي و پرسش نامه همه گيرشناسي اختلالات رواني مورد آزمون قرار گرفتند.
يافته ها: آموزش ها بر نگرش اعضاي خانواده به نگهداري بيماران رواني در خانواده تاثيري نداشت، اما نگرش اعضاي خانواده به بيماري رواني در نتيجه آموزش ها تغيير يافته بود. همچنين، اين آموزش ها بر تغيير نگرش اعضاي خانواده نسبت به مهارت هاي زندگي، بالا رفتن سطح سازگاري اجتماعي، عزت نفس، سلامت عمومي و كاهش اختلال هاي رواني موثر بود.
نتيجه گيري: دليل كارآمدي شيوه هاي گروهي آموزش مهارت هاي زندگي به صورت شناختي-رفتاري زيربناي آموزشي آن ها است، چرا كه در اين شيوه هم بر جنبه هاي شناختي و هم رفتاري تاكيد مي شود. از سوي ديگر، براي اثربخشي بيشتر آموزش ها به زمان بيشتري نياز است. همچنين، كنترل عوامل اثر گذار مي تواند در اثربخشي بيشتر اين آموزش ها موثر باشد
چكيده لاتين :
Introduction: This research was done to investigate the relative efficacy of family trainings and life
skills to the families of patients with chronic mental disorders in Mashhad.
Methods: In this semi-empirical research, a sample of 300 subjects was chosen in stratified random
and systematic approach from the families of patients with chronic mental disorders admitted in round
the clock centers in Mashhad and who were in waiting list; these subjects were randomly divided to
two groups of experiment and control and we introduced family trainings and life skills to experiment
group. There was no training to control group. These two group were tested at the beginning of trainings
and post training with instruments such as taking care of and mental disorders attitude questionnaire,
life skills attitude questionnaire, California social adjustment questionnaire, Rosenberg self esteem,
general health questionnaire and epidemiological mental disorders questionnaire.
Finding: The result indicated that training had no effect on the attitude of families toward taking care
of mental disorder, but family members’ attitude toward mental disorder was changed. These trainings
had influence on changing family member’s attitude toward life skills, social adjustment, self esteem,
mental health increase and reducing mental disorders.
Conclusion: The reason for efficacy of group method of life skills training as cognitive behavior is
their educational foundation, because in this method it is emphasized on both cognitive and behavioral
aspects. On the other hand, more efficacy of training needed more time. Also controlling influential
factors can affect in more efficacy of these trainings.
عنوان نشريه :
مجله دانشكده پزشكي اصفهان
عنوان نشريه :
مجله دانشكده پزشكي اصفهان