عنوان مقاله :
قدرت سازماني كارگران ايراني در سالهاي پس از انقلاب
عنوان به زبان ديگر :
Iranian Post-Revolutionary Working-class Associational Power
پديد آورندگان :
اباذري، يوسف دانشگاه تهران - گروه جامعه شناسي , خيراللهي، عليرضا دانشگاه علامه طباطبائي
كليدواژه :
خانه كارگر , انجمنهاي صنفي كارگري , شوراهاي اسلامي كار , تشكلزدايي از نيروي كار , نئوليبراليسم , احزاب كارگري , اتحاديههاي كارگري , قدرت سازماني كارگران , تشكلهاي كارگري
چكيده فارسي :
تشكلزدايي از نيروهاي كار را ميتوان يكي از ويژگيهاي مشترك و اصلي نظامهاي اقتصادي جهان در چند دهۀ اخير بهحساب آورد؛ اين مسئله باعث تحولات بسيار شديدي در قدرت سازماني و تشكيلاتي كارگران شده است و طبيعتاً سامان اقتصادي و رفاهي جوامع را نيز تحت تأثير قرار داده است. در اين مقاله با استفاده از روش اسنادي، مسئلۀ قدرت سازماني كارگران ايراني در مقطع پس از انقلاب، در سه قلمرو توليد، مبادله و سياست، موردبررسي قرار گرفته است و نتايج بهدستآمده، نشان از آن دارد كه تشكلهاي موجود در سطح كارگاهي (قلمرو توليد) شديداً وابسته به دولت و كارفرمايان هستند و شرايط عضويت و حق انتخاب شدن در آنها آزادانه نيست؛ ساختار تشكلهاي استاني و سراسريِ كارگران (قلمرو مبادله) نيز تفاوت معناداري با تشكلهاي كارگاهي ندارد؛ وضعيت احزاب كارگري (قلمرو سياست) هم با توجه به اينكه عملاً غير از يك حزب شبهدولتي و غيردموكراتيك، هيچ حزب كارگري ديگري در ايران پس از انقلاب فعاليت نداشته است، از وضعيت تشكلهاي كارگري بهتر نيست. غير از اين موارد، در بررسيهاي آماري مشخص شد كه گسترۀ پوششي تشكلهاي يادشده، در ميان كارگاهها و جمعيت كارگران كشور بسيار كوچك است و اين تشكلها را نميتوان سازماندهندۀ قدرت طبقاتي كارگران ايراني بهحساب آورد. نهايتاً ميتوان مدعي شد كه ضعف مداوم قدرت سازماني كارگران ايراني در سالهاي پس از انقلاب، با روند تشكلزدايي از نيروهاي كار در سطح جهاني مطابقت تاريخي دارد
چكيده لاتين :
union decline is one of the common characteristics of the world economies in the recent decades. This causes dramatic changes in the global working-class associational power. In this article, by using a documentary method, Iranian post-revolutionary working-class associational power has been studied in three spheres (production, exchange and politics). The results show that in the sphere of production, Iranian contemporary working-class is organized into three depended and limited works council forms including Islamic Works Council, Syndicates (Anjoman Senfi) and workers representatives. In the sphere of exchange they have been organized in the same trade unions (in regional and national levels) as those that have originated from the works council in the sphere of production. Furthermore, the results show that in the sphere of politics there was only one ideological and undemocratic labor party (Khaneh Karegar) which has permission to work after the revolution (1979). On the other hand, after Islamic revolution trade union density (membership) rate has been dramatically low. Finally, we can argue that the constant weakness of the working-class associational power has compatibility with the global union decline in neoliberal order.
عنوان نشريه :
مطالعات جامعه شناختي
عنوان نشريه :
مطالعات جامعه شناختي