چكيده فارسي :
ادبيّات تطبيقي اصيل، پژواك انديشههاي پاك پژوهشگراني است كه در جستجوي «پيوند» و «تعامل» فكري - فرهنگي با ديگر ملّتها و تمدّنها هستند؛ تاريخ اين دانش نوين در سرزمين ما با فرازها و فرودهاي گوناگوني همراه بوده است؛ اما آنگونه كه متخصّصان اين رشته در آرزو و جستجوي آن بودهاند به سرمنزل مقصود نرسيده است و به سخن شاعر: «گاهي نميشود كه نميشود كه نميشود.»
بهنظر ميرسد، «عمق بحران ادبيّات تطبيقي در ايران [تنها] در ناآشنايي يا بدفهمي با نظريّههاي ادبيّات تطبيقي» (انوشيرواني، 1393: 5) محدود و خلاصه نميشود؛ بلكه در فهم نادرست بسياري از تطبيقگران از «هدفها» و «آرمانهاي» اين دانش نيز ملاحظه ميشود؛ درحقيقت، جهان ادبيّات تطبيقي، جهاني «روشمند» و «نظاممحور» است كه بهدنبال يك هدف و استراتژي ژرف و بنيادين؛ يعني «شناخت خود و ديگران» در پرتو «تعامل و دوستي» برابر و عادلانه است؛ چراكه «باور به برتري فرهنگي بخشي از سياست امپرياليسم [بوده و هست]» (باسنت، 1393: 18)؛ لذا، كاربست نظريّههاي معروف و موجود اين دانش، بدون توجّه به اين هدف و غايت، كاري بيهوده و بيسرانجام است. براساس چنين پيشفرضي ميتوانيم بگوييم: رشد و شكوفايي ادبيّات تطبيقي در ايران، با تأمّل در اين دو واژة «نظاممندي» و «هدفمندي» محقّق ميشود. نظاممندي با اهتمام به اصلاح ساختارهاي آموزشي و پژوهشي خاصّ اين رشته ممكن ميشود و هدفمندي با فهم ژرف و درست از هدفها و آرمانهاي آن ميسّر ميگردد.