عنوان مقاله :
ارتباط مصرف تخم مرغ و شيوع اختلال رواني در بزرگسالان
عنوان به زبان ديگر :
Egg Consumption and Prevalence of Psychological Disorders in Adults
پديد آورندگان :
شفيعي، فاطمه دانشگاه علوم پزشكي تهران , حسن زاده كشتلي، عمار دانشگاه آلبرتا ادمونتون - دانشكده پزشكي , پورآرام، حامد دانشگاه علوم پزشكي تهران - دانشكده علوم تغذيه و رژيم شناسي - گروه تغذيه جامعه , افشار، حميد دانشگاه علوم پزشكي اصفهان - مركز تحقيقات روان تني , سالاري مقدم ، اسماء دانشگاه علوم پزشكي تهران
كليدواژه :
اختلالات رواني , اضطراب , افسردگي , پروتئين تخممرغ , رژيم غذايي , سالمندان
چكيده فارسي :
مقدمه: تاكنون مطالعهاي به بررسي ارتباط مصرف تخم مرغ و شيوع اختلال رواني نپرداخته است.
هدف: تعيين ارتباط مصرف تخم مرغ و اختلال رواني در نمونه بزرگي از بزرگسالان ايراني.
مواد و روشها: اين مطالعه مقطعي بر 3172 فرد بزرگسال در استان اصفهان انجام شد. مصرف تخم مرغ با يك پرسشنامه بسامد خوراك نيمه كمي معتبر ارزيابي شد. نسخه معتبر ايراني پرسشنامه HADS براي ارزيابي افسردگي و اضطراب بكار رفت. نسخه معتبر ايراني 12 آيتمي GHQ نيز براي ارزيابي روان پريشي مورد استفاده قرار گرفت. افسردگي، پريشاني و روانپريشي بر پايه معيارهاي استاندارد تعريف شدند.
نتايج: ميانگين سني شركتكنندگان 7/9 ± 36/5 و شيوع افسردگي، اضطراب و روانپريشي در بين شركتكنندگان به ترتيب 28/4درصد، 13/6درصد و 23درصد بود. بعد از برابر ساختن مخدوشگرهاي نهفته، ارتباط معنيدار بين دريافت تخم مرغ و افسردگي (نسبت شانس براي مقايسه چاركهاي آخر: 1/08؛ فاصله اطمينان 95%: 1/45- 0/80) و اضطراب (نسبت شانس: 0/79؛ فاصله اطمينان 95%: 1/16- 0/54) و همچنين روانپريشي (نسبت شانس: 1/03؛ فاصله اطمينان 95%: 1/41- 0/76) در كل جمعيت بدست نيامد. در مردان، ارتباط مثبت معنيدار بين مصرف تخم مرغ و افسردگي پيش از تعديل نمايه توده بدني مشاهده شد (نسبت شانس: 68/1 ؛ فاصله اطمينان 95%:2/80- 1/01)؛ هرچند كه پس از تعديل نمايه توده بدني اين ارتباط غير معنيدار شد (نسبت شانس: 1/62؛ فاصله اطمينان 95%: 2/72- 0/96). در افرادي كه مصرف ماهي آنها بيش از ميانه بود، مصرف تخم مرغ ارتباط مستقيمي با روانپريشي داشت (نسبت شانس: 2/07؛ فاصله اطمينان 95%: 4/28- 1/00).
نتيجهگيري: ارتباط معنيداري بين مصرف تخم مرغ و اختلالات رواني مشاهده نشد. مطالعات بيشتري، بويژه با طراحي آيندهنگر، مورد نياز است.
چكيده لاتين :
Introduction: No previous study has examined the associations between egg consumption and prevalence of
psychological disorders.
Objective: To determine the association between egg consumption and depression in a large sample of Iranian adults.
Materials and Methods: This cross-sectional study was conducted on 3,172 adults in Isfahan, Iran. Egg consumption
was assessed by using a validated, self-administrated, dish-based, semi-quantitative food frequency questionnaire. The
Iranian validated version of Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS) was used to screen for anxiety and
depression. Also, the Iranian validated version of General Health Questionnaire (GHQ) with 12-items was used to
assess psychological distress. Depression, anxiety and psychological distress were defined according to the standard
criteria.
Results: Mean age of study participants was 36.5±7.9. Depression, anxiety and psychological distress were prevalent
among 28.4%, 13.6%, and 23% of the study participants, respectively. After controlling for potential confounders, no
significant association was observed between egg intake and depression (OR for comparing extreme quartiles: 1.08;
95% CIs: 0.80-1.45) and anxiety (OR: 0.79; 95% CIs: 0.54-1.16), as well as psychological distress (OR: 1.03; 95% CIs:
0.76-1.41) in the whole population. In men, significant positive associations were observed between egg intake and
depression before controlling for BMI (OR: 1.68; 95% CIs: 1.01-2.80); however, the associations became nonsignificant
after taking BMI into account (OR: 1.62; 95% CIs: 0.96-2.72). In individuals with higher than median fish
intake, egg intake was positively associated withpsychological distress (OR: 2.07; 95% CIs: 1.00-4.28).
Conclusion: We found no significant association between egg intake and psychological disorders. Further studies, in
particular of prospective design, are warranted.
عنوان نشريه :
مجله دانشگاه علوم پزشكي گيلان
عنوان نشريه :
مجله دانشگاه علوم پزشكي گيلان