كليدواژه :
لامكانها , گفتمان انسانگراي نئوليبراليسمي , پسادايسپورا , كيرن دسايي , شهروند جهاني
چكيده فارسي :
مقاله حاضر به بررسي «لامكانها» در ادبيات دايسپورا و تاثير آن بر مقوله «هويت» اقليت مهاجر ميپردازد. نويسنده با استفاده از رويكرد مطالعات فرهنگي و پسااستعماري و با بهرهگيري از نظريات منتقداني نظير مارك اوژه و راجرز بروبيكر در پي پاسخ به اين پرسش بنيادي است كه چگونه گفتمان نئوامپرياليسمي در دوران پساجهاني توانسته در غالب مقوله نوين «شهروند خوب جهاني» ديگربار ساختار سلسلهمراتبي «خود/ديگري» دوران استعمار را تكرار ميكند؟ بدين منظور كتاب برجسته ميراثي از جنس خسران (2006)، نوشته كيرن دسايي، بررسي ميشود تا به چگونگي تاثير اين ساختار سلسلهمراتبي در شكلگيري «لامكانها» در غرب بپردازد. چنين استدلال ميشود كه غرب، عليرغم برجستهكردن مرزها نژادي در دهههاي اخير و تلاش مبني بر حذف اقليت مهاجر از عرصه متروپل و حفظ خلوص فرهنگي خود، نتوانسته است از شكلگيري پديده پسادايسپورا، يا الگوي جديدي از دايسپورا، كه مبتني بر «قوميت موقعيتمدار» پيشگيري كند و ناگزير از بازتعريف مقوله هويت و نقشه جغرافياي فرهنگي در عصر جهانيشدن است