مقايسه سيستم هاي مغزي رفتاري، تنظيم شناختي هيجان و نارسايي هاي شناختي در بيماران مبتلا به اختلال اسكيزوفرني، اختلال افسردگي اساسي و افراد بهنجار

Comparison of Brain/Behavioral Systems, Cognitive Emotion Regulation and Cognitive Failures in Patients with Schizophrenia Disorder, Major Depression Disorder and Normal Individuals

پژوهش حاضر با هدف مقايسه سيستم هاي بازداري/فعال سازي رفتاري، سبك هاي مثبت و منفي تنظيم شناختي هيجان و نارسايي هاي شناختي در بيماران مبتلا به اختلالات اسكيزوفرني و افسردگي، و افراد بهنجار صورت گرفت. روش كار روش پژوهش توصيفي و از نوع علي-مقايسه اي بود كه جامعه آماري آن شامل كليه بيماران مرد مبتلا به اختلالات اسكيزوفرني و افسردگي (65 بيمار) بيمارستان هاي ايثار و فاطمي شهر اردبيل در بهار سال 1395 بود. نمونه پژوهش 30 بيمار اسكيزوفرنيك و 30 بيمار افسرده بود كه به روش كل شماري انتخاب شده و با 30 فرد بهنجار مقايسه شدند. براي جمع آوري داده ها از پرسشنامه سيستم هاي بازداري/فعال سازي رفتاري كارور و وايت (BAS/BIS)، پرسشنامه تنظيم شناختي هيجان گارنفسكي (CER)، و پرسشنامه نارسايي هاي شناختي (CFQ) برادبنت و همكاران استفاده شد. داده هاي به دست آمده با روش هاي آماري خي دو، تحليل واريانس چند متغيره و آزمون تعقيبي LSD با SPSS-18 تجزيه و تحليل شدند. يافته ها نتايج نشان داد كه گروه بهنجار حساسيت سيستم فعال سازي بيشتر و حساسيت سيستم بازداري كمتري از بيماران اسكيزوفرن و افسرده دارند (0/05 > P).، اما بين بيماران اسكيزوفرن و افسرده تفاوتي در حسايت سيستم هاي فعال سازي و بازداري وجود ندارد (0/05 > P). افراد بهنجار بيشتر از سبك هاي تنظيم هيجان مثبت، و بيماران اسكيزوفرنيك و افسرده نيز بيشتر از سبك هاي تنظيم هيجان منفي استفاده مي كنند(0/05 > P). درنهايت بيماران اسكيزوفرنيك نارسايي هاي شناختي بيشتري از بيماران افسرده دارند، و بيماران افسرده نيز نسبت به افراد بهنجار دچار نارسايي شناختي مي باشند (0/05 > P). نتيجه گيري اين يافته ها نشان مي دهند كه سيستم هاي مغزي/رفتاري، تنظيم هيجان و نارسايي هاي شناختي احتمالا نقش مهمي در آسيب شناسي اختلالات اسكيزوفرني و افسردگي دارند و مي توانند اهداف درماني مهمي در درمان و توانبخشي اين بيماران باشند.

This study aimed to compare the inhibition/activation behavioral systems, positive and negative cognitive emotion regulation strategies and cognitive failures in patients with schizophrenia disorder, depression disorder and normal individuals. Methods The method was a descriptive and causal-comparative study and the statistical population included all male patients (n=65) with schizophrenia and depression in Isar and Fatemi Hospitals in Ardabil city in 2016. Thirty schizophrenic patients and 30 depressed patients were sampled by the census method and were compared with 30 normal subjects. Data were collected using the Carver and White’s behavioral inhibition and activation questionnaire (BIS/BAS), Garnefski’s cognitive emotion regulation questionnaire (CERQ) and cognitive failures questionnaire (CFQ). Then, the data were analyzed using chi-square, multivariate analysis of variance and LSD by the SPSS18 software. Results The results showed that normal subjects had more sensitivity than depressed and schizophrenic patients in a behavioral activation system and also both depressed and schizophrenic patients had more sensitivity than normal people in a behavioral inhibition system (P 0.05). In the emotion regulation strategy, normal people used adaptive emotion regulation, and depressed and schizophrenic patients used maladaptive emotion regulation styles. Finally, schizophrenia patients had cognitive failures more than depressed patients, and depressed patients had deficits more than normal people (P Conclusions These findings show that brain/behavioral systems, emotion regulation and cognitive failures play an important role in pathology of schizophrenia and depression disorders and can be an important therapeutic target in the treatment and rehabilitation.