پديد آورندگان :
زماني، زماني دانشگاه هنر اصفهان - دانشكده معماري و شهرسازي , قلعه نويي، محمود دانشگاه هنر اصفهان - دانشكده معماري و شهرسازي , پيمانفر، سپيده دانشگاه هنر اصفهان - دانشكده معماري و شهرسازي
چكيده فارسي :
سيطره معماري مدرن در دهههاي قبل و رشد فزاينده ابعاد شهرنشيني در طي دهههاي اخير موجب شده كه شهر و شهرسازي معاصر با چالشهاي تازهاي در زمينه سكونت مواجه گردد و بهمنظور پاسخگويي به اين نياز رو به رشد، كميت جايگزين كيفيت شده است. در اين شرايط، «سكونت» كه فقط تداومي ازفضا يا مكان نيست بلكه فعاليت اساسي و زيربنايي بشر است، به ساخت و ساز سوداگرانه به معناي بالابردن صرف بناها و همچنين به معيارهاي فيزيكي همجواري در محلات تنزل يافته است. در حالي كه يك مكان تنها درصورتي مصداق واقعيسكونتگاه است كه بازتاب تجربه زندگي انسان در جهان و مأنوس شدن با هستي و هويت مكان باشد و هويت فردي و جمعي را شكل داده و تثبيت كند. از آنجا كه هدف مقاله حاضر، بازشناسي مؤلفههاي «سكونتگاه» ميباشد و روش تحقيق در مرحله دوم، «تحليل محتواي كمّي» ميباشد، با استفاده از «مشاهده اسنادي»، محتواي منابع و اسناد با سه رويكرد فلسفي، روانشناختي و اجتماعي مورد بررسي قرار گرفت و به تعيين و تعريف مؤلفهها پرداخته شد. تعداد ارجاعات هر مؤلفه برگرفته از تحليل محتواي كمّي مصاحبهها، اساس ارزيابي نمونه موردي پژوهش –محله مجمر اصفهان- بوده است. نتايج نشان ميدهد كه:
- از بين مؤلفههاي نامبرده «وابستگي مكاني» بيشترين ارجاع را در مصاحبه با ساكنين دارد كه نشاندهنده آن است كه در بين مؤلفههاي سكونتگاه، ساكنين محله مجمر بهلحاظ كاركردي، زيبايي شناسانه و دسترسي به فضاهاي خدماتي، آموزشي و درماني از اين محله رضايت دارند. «اين هماني» دومين مؤلفه پرتكرار بوده است و ازآنجا كه اين مؤلفه به تصورپذيري فضاها ميپردازد، نشاندهنده آن است كه ساكنين محله مجمر، تصويرذهني روشني از محله خود دارند. بهطور كلي در محله مجمر بهعنوان مصداق سكونتگاه وجوه « ذهني- عيني» بيشترين نقش را ايفا ميكنند و وجوه صرفاً «ذهني» در درجات بعدي قرار دارند.
- از آنجا كه كمترين ارجاع به «هويت اجتماعي» كه مؤلفهاي «ذهني- عيني» ميباشد تعلق دارد، نتيجه عنوان شده در سطر قبل به سطح «فردي» اختصاص دارد، اما در سطح «جمعي» مؤلفههاي «ذهني» كارايي بيشتري دارند. بهطوري كه تعاملات اجتماعي سومين مؤلفه پر تكرار در محله مجمر بوده است.
چكيده لاتين :
The dominance of modern architecture in past decades Along with growing dimensions of urbanization recently, has led to face new challenges in the field of the residence and in order to respond to these growing needs, quality is replaced with quantity. In these circumstances, dwelling that is not only the continuity of the space or place, but also is the basic activity of human beings, has decayed into raising buildings and physical criteria of localities in the neighborhood. Nowadays, dwelling is just an indicator of a human behavior among a set of others and an incidental. Working in the city, living in the suburbs, travel, house building here and there, today is nothing more than a takeover. Consequently, modern era -the time of takeover and acquisition- is called the period of statelessness. In the 60s and 70s of the twentieth century, a number of architects with the knowledge of the problems there, opposed this trend and each one suggested theories mentioning the need for the restatement of the physical, social and psychological aspects of “Living environment . To determine the human's living space, the recognition of the Living environment and the meaning of this concept could be useful, so this paper has been examined the content of the documents and resources to Reevaluate the components of Change all the “home environment” into “living environment”. Ultimately, Majmar neighbourhood has been selected as a case study of the present research where has a high level of satisfaction in research done between neighbourhoods in Isfahan so the issue of research can be stated in terms of the following questions: