تدوين چارچوب بومي چابكي سازماني در شركت هاي دانش بنيان با رويكرد مدل سازي ساختاري – تفسيري ISM

Developing a Local Model of Organizational Agility in Knowledge based Firms: Applying the Interpretive Structural Modeling Approach

امروزه در دنياي تجارت مهمترين مزيت رقابتي شركت ها پاسخ گويي سريع به نيازهاي متنوع مشتريان مي باشد. به همين دليل بسياري از علماي مديريت چابكي را كليد موفقيت سازمان در محيط پويا و غيرقابل پيش بيني عصر حاضر مي دانند. از چابكي تعاريف بسياري شده و عوامل مختلفي را براي آن برشمرده اند. در اين پژوهش سعي شده با مطالعه پژوهش هاي صورت گرفته در اين زمينه و مطالعه مباني نظري، عوامل عمده چابكي شناسايي شود. با توجه به اهميت روزافزون شركت هاي دانش بنيان عوامل چابكي شناسايي شده پس از تلفيق نظر خبرگان و استخراج عوامل بومي، با كمك تكنيك مدلسازي ساختاري- تفسيري (ISM) ميزان قدرت نفوذ و وابستگي اين عوامل در شركت هاي دانش بنيان مورد بررسي قرار گرفتند. با بررسي نتايج به دست آمده از نوزده عامل اصلي چابكي شناسايي شده مشخص شد كه انعطاف پذيري ساختار سازماني و تحليل داده ها، داراي بيشترين قدرت نفوذ و توانايي پاسخ به مسائل محيطي و توانايي تغيير اهداف كسب و كار، داراي بيشترين وابستگي مي باشند.

The most important advantage of competitive global businesses is now considered to be quick responsiveness in meeting the diverse needs of customers. Therefore, many experts in Management consider agility as the key to the success of organizations in the dynamic and unpredictable era. Numerous definitions of agility have been proposed through close scrutiny of various factors. In this study, we aimed to identify major agility-related factors based on a comprehensive theoretical and empirical literature review. Having integrated the opinions of experts and local agents based on the Interpretive Structural Modeling (ISM) technique, we scrutinized the extent of the driving and dependence power of these factors in knowledge-based companies that are rapidly gaining ground. The results obtained from the analysis of nineteen identified major agility-related factors showed that structural flexibility of organizations and data analysis are the most penetrating drivers and environmental accountability and the capacity to modify business goals are the most dependent factors