عنوان مقاله :
رهايي از جزم سوم تجربهگرايي؛ طرد بازنماييگرايي و حركت به سوي استنباطگرايي
پديد آورندگان :
محمداميني ، ميثم - پژوهشكده مطالعات بنيادين علم و فناوري
كليدواژه :
جزم سوم تجربهگرايي , بازنماييگرايي , استنباطگرايي , طرح مفهومي , محتواي تجربي
چكيده فارسي :
دانلد ديويدسن اعتماد به تمايز ميان «طرح مفهومي» و «محتواي تجربي» را جزم سوم تجربهگرايي معرفي ميكند. در اين مقاله نشان ميدهيم كه نقد ديويدسن درواقع متوجه كاستيهاي اساسي رويكرد بازنماييگرايانه به معنا و معرفت است. آموزۀ محوري بازنماييگرايي اين است كه در تبيين معنا و معرفت بايد براي مفهوم بازنمايي اولويت قائل شد و آن را پايهاي تلقي كرد. انتقاد اصلي ديويدسن به رويكرد بازنماييگرايانه اين است كه ما درك روشن يا قابل فهمي از رابطۀ بازنمايي نميتوانيم داشته باشيم، زيرا اساساً هيچ چيزي وجود ندارد كه گزارهها يا نظريهها را صادق كند. در ادامه اين ادعا را بررسي كردهايم كه انتقادهاي ديويدسن را ميتوان با درپيشگرفتن رويكرد استنباطگرايانه پاسخ گفت. بهطور خاص، استنباطگرايي ميتواند چگونگي فهم عبارت زباني را تبيين كند و همينطور برداشت غيردوگانهانگارانه از امر مفهومي بهدست دهد. خود ديويدسن نيز بهرغم اشاره به مشكلات عمدۀ بازنماييگرايي، شرحي از معنا و معرفت بهدست ميدهد كه به علت تأكيد بر مفهوم صدق، درنهايت به شكلي از بازنماييگرايي متعهد است.