عنوان مقاله :
نقد و تحليل نظريۀ ساختشكني دريدا در فهم متون
پديد آورندگان :
آهي(نويسنده مسئول) ، محمد - گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه بوعليسينا , آهي(نويسنده مسئول) ، محمد - گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه بوعليسينا , طاهري ، محمد - گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه بوعليسينا , طاهري ، محمد - گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه بوعليسينا
كليدواژه :
هرمنوتيك , ساختشكني , ساختارگرايي , فهم متون , ژاك دريدا
چكيده فارسي :
فهم متون از مهمترين مباحث مطرح در حوزۀ علوم انساني و از دغدغههاي اصلي صاحبنظران بوده است. ژاك دريدا با طرح راهبرد ساختشكني، جريان نوي را در اين عرصهايجاد كرد. او با زيرساخت فكري برگرفته از هستيشناسي مارتين هايدگر، هرمنوتيك حاكم بر انديشههاي فيلسوفان غرب را بهچالشكشيد. نيز با ترديدافكني در دستهبنديها و قوانين زبانشناسانه از قبيل دالّ، مدلول، نشانه، تمايز، كلاممحوري و آوامحوري به اين نتيجه رسيد كه هر دالّ ميتواند مدلولهايي متفاوت داشته باشد. او بزرگترين مانع در فهم متون را ساخت خود متون ميدانست؛ ازاينرو بدون ارائه هيچ دليل علمي و عقلي با انديشههاي هوسرل در پديدارشناسي و آراي لوياشتراوس در ساختارگرايي و نيز آراي سوسور در نشانهشناسي به مخالفت برخاست و نتيجه گرفت كه با وجود دلالت بيپايان نشانهها بر يكديگر، زمينۀ جدايي دالّ هميشهدلالتگر از مدلول پيوستهغايب فراهم ميشود؛ از همينرو نتيجه گرفت كه دستيابي به يك فهم قطعي و حقيقي از متون غيرممكن است. در اين مقاله كوشيدهايم به تحليل انتقادي اين نظريه به روش توصيفي ـ تحليلي بر مبناي تعقّلي ـ منطقي بپردازيم و درستي يا نادرستي آن را به بحث گذاريم.