كليدواژه :
علم , آگاهي , معدوم , ابژه , متعلق , معنا , اضافه , هوسرل , صدرالمتألهين.
چكيده فارسي :
مسئله مورد بحث در نوشتار حاضر اين است كه علم و آگاهي آدمي چگونه به امور معدوم و ممتنع و ناموجود در خارج تعلق ميگيرد؟ باور به يك شيء ناموجود چگونه ممكن است؟ اين معضل معرفتشناختي براي متفكران اسلامي و فيلسوفان غربي با اهداف و انگيزههاي مختلف مطرح بوده است و هر كدام با تكيه بر مشرب فلسفي و فكري و زيرساخت تفكر خويش راه حل برون رفت از مشكل را ارائه دادهاند. فرضيه اين نوشتار آن است كه با قطع نظر از مباني فكري و بسترهاي اجتماعي و فرهنگي شرقي و غربي و ماده و محتواي بحث، ميتوان نوعي مشابهت در صورت مسئله ميان متفكران غربي و اسلامي تشخيص داد. و مهمتر اينكه طرح نوشتار براي يافتن صرف مشابهت و اختلاف ميان متفكران نيست، بلكه درصدد بررسي و مطالعه راه حلهاي ارائه شده به معضل مورد بحث است. از فيلسوفان شاخص فلسفه اسلامي به آراء ابنسينا، خواجه نصيرالدين طوسي و بالاخره صدرالمتألهين اشاره ميشود و پس از نقل آراء برنتانو، بولتسانو، ماينونگ و هوسرل از فلسفه غرب، ميان آنها تطبيق خواهد شد.