بررسي تطبيقي عناصر داستان در داستانهاي كوتاهِ مصطفى لطفي منفلوطي و جلال آل احمد

Comparative Study of the Elements of Fiction in Short Stories Written by Mostafa Lotfi Manfalouti and Jalal Ale-Ahmad

امروزه داستان و داستان نويسي از مه مترين اركان ادبيات به شمار مي رود و شناخت عناصر داستان به درك بهتري از آن منجر م يشود. براى شناخت عناصر داستا نهاى ايندو نويسنده، به درونمايه، راوى، توصيف صحنه و موضوع پرداخته شده است.غالب، درونمايه ي داستانهاي اين دو نويسنده را جامعه و افراد آن تشكيل ميدهد كه با واقعگرايي به تصوير كشيده شده است. از لحاظ زاوي هي ديد يا راوي داستان، منفلوطي بيشتر از اول شخص كه عموما، قهرمان داستان نيز ميباشد بهره برده است؛ اما در مقابل آ ل احمد به دليل ناآشنايي با اقتضائات زواياي ديد در داستان، روايتي از هم گسيخته را در داستان هايش ارائه كرده است. در توصيف ها منفلوطي، از فكر و ديد خلّاقش جهت باروركردن داستان سود برده، بدون اينكه به افراط روي آورد؛ اما آل احمد در اين زمينه، در توصيف محي طهاي خانوادگي و بويژه زنانه افراط كرده است. البته هر دو داستا نپرداز در تصوي رگري و صحنه پردازي توانايي ويژ هاي دارند. در زمينه ي موضوع، منفلوطي تنها به بيان مشكلات اجتماعي پرداخته است؛ ولي آ لاحمد، علاوه بر بيان مشكلات، عل تهاي اجتماعي آن را نيز مورد توجه قرار داده است تا بدين وسيله اثرش را آموزنده و هدفمند سازد.