اثربخشي آموزش مبتني بر نظريه هوش چندگانه بر مهارت‌هاي حل مساله و تفكر نقادانه دانش‌آموزان

تحقيق حاضر با هدف بررسي اثربخشي آموزش مبتني بر نظريه هوش چندگانه بر مهارت هاي حل مساله وتفكر نقادانه دانش آموزان پسر صورت گرفت. تحقيق نيمه آزمايشي و از نوع پيش آزمون پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماري نيز شامل كليه دانش آموزان پسر مقطع ابتدايي شهر گرگان به تعداد ۳۷۵ نفر بود كه بصورت تصادفي 15 نفر در گروه آزمايش و ۱۵ نفر درگروه گواه قرار گرفتند.  ابزار گردآوري  داده ها شامل پرسشنامه استاندارد حل مسئله هپنروپترسن(1982) و تفكر نقادانه ريتكس (2003) بود و ابزار مداخله ب آموزش مبتني بر مدل هوش چندگانه در12 جلسه  ۴۵ دقيقه اي بود. داده هاي به دست آمده از اطلاعات جمع آوري شده با استفاده  از تحليل كوواريانس در  نرم افزار spss22 تحليل شد .نتايج كوواريانس نشان داد كه برنامه آموزشي مبتني بر هوش چندگانه  قابليت اثر بخشي در ابعاد مهارت هاي حل مساله و ابعاد تفكر نقادانه دارد. بنابراين موفقيت­هاي دانش آموزان را بيشتر نموده و نگرش مثبتي را در مواجهه با مسايل در آنان ايجاد مي­نمايد. و موجب غني­سازي و تقويت يادگيري دانش آموزان مي­شود.