عنوان مقاله :
تحليل داستان گنبد فيروزه اي از هفت پيكر نظامي و افسونگري نفس امّاره
عنوان به زبان ديگر :
Analysis of Nezami’s «Gonbad-e Firoozei»
پديد آورندگان :
موذني، علي محمد دانشگاه تهران , نظري، ماه دانشگاه آزاد اسلامي كرج
كليدواژه :
نفس , نفس مطمئنه , نفس اماره , عرفا و صوفيه , دل
چكيده فارسي :
چهارشنبه شب، آذريون دختر پادشاه مغرب، در اقليم پنجم، براي بهرام گور، نقل مي كند: كه ماهان مصري، بعد ازمستي و خوشگذراني شبانه، همراه غولي به شكل شر كيش، از شهر خارج شد تا مقداري از كالاها را بدون پرداخت ماليات به شهر بيآورندوي به خاطر طمع كاري و افزون طلبي در طي چند شب، گرفتار فريب غولان شد و شب بعد با دو غول نر و ماده، به نام «هيلاوغيلا » در ورطه ي گمراهي اسيرگرديد و شب سوم همراه سواري، بر اسب يدك نشست و دربين راه بارقص غولان مواجه شد كه طي آن اسب سحرآميزش نيز به غولي بالدار و هفت سر تبديل گرديد كه رقص كنان او را به بلندي ها و پستي ها مي كشاند و در
آخرين شب پريوشان سيمين تن او را وسوسه كردند كه با فرارسيدن روز خود را در آغوش عفريتي بسيار
زشت ديدكه شراب گوارا دوشين او، چيزي جز پارگين ها و غذايش جز جراحت نبود در اين حال از شدت
خوف، بيهوش شد كه بعد از توبه و زاري، خضر او را به جايگاه اول برگرداند.اين داستان، بيانگر سير نزولي
نفس و طي مراحل رن جها و زخم هاي دروني انسان و اظهار عجز خويش و ابراز قدرت لايزالي پروردگار
جهانيان است.ماهان با نفس امّاره،موافقت كردوباقدم لذّات و شهوات نفساني بر جاده ي ضلالت، به رنج و
خوف و اوهام گرفتار شد كه دراوج داستان، روي ازخلق و نفس برتابيد و در نهايت عجز و درماندگي، بادلي
شكسته و توبه اي نصوح وار، به خالق يِكتا تمسك جست و در پرتو عنايت الهي و مدد خضرنبي از مرحله
ي امّارگي به وادي ايمن گام نهاد.