عنوان مقاله :
پيوندهاي فكري مولانا جلالالدين و سلطان ولد در عرصه تأويل احاديث مطالعه موردي: مثنوي مولانا و مثنوي هاي سلطان ولد
پديد آورندگان :
واثقي خوندابي ، داود دانشگاه يزد , ملك ثابت ، مهدي دانشگاه يزد , كهدويي ، محمدكاظم دانشگاه يزد
كليدواژه :
تأويل احاديث , مولوي , سلطان ولد , مثنوي معنوي , مثنويهاي سلطان ولد.
چكيده فارسي :
تأويل يكي از بنياديترين اصول منظومه فكري اهل عرفان است. ارباب ذوق با قدرت علمي و شهودي خود در آنسوي ظواهر الفاظ و عبارات، معاني بكر و عميقي از آيات قرآن و احاديث ارائه ميدهند كه جز در خاطر فضلا و عرفاي بزرگ نگنجد. مثنوي معنوي از آثاري است كه ديدگاهي تأويلي به قرآن و حديث دارد. غور در مثنوي آشكار ميسازد كه مولانا در بسياري از موارد از پوسته ظاهري احاديث عبور كرده و معناي عميقتري از آنها ارائه داده است. سلطانولد نيز در جايگاه فرزند و مريد مولانا در مثنويهاي سهگانه خود رويكردي تأويلگرا به احاديث دارد. او، اگرچه در زمينه تفسير و تأويل احاديث نوآوريهايي دارد، در بيشتر موارد از منظومه فكري پدرش تأثير پذيرفته است. نگارندگان در اين جستار رويكرد تأويلي مولانا را به احاديث در مثنوي معنوي بررسي ميكنند و ميزان و نحوه بازتاب اين تأويلها را در مثنويهاي سلطانولد آشكار ميسازند. نتيجه پژوهش آشكار ميكند كه مولانا و بهتبع او سلطانولد سطحيانديشي و اتكا به ظواهر متون ديني را درخور ارباب احوال ندانستهاند و معتقدند اولياي الهي، بهعلت اينكه صفات بشري را در وجود خود فاني كرده و از عقيله انانيت گذشتهاند، گفتارشان چونان وحي الهي از خطا مصون است و با قدرت شهودي و با استناد به تجربيات عرفاني خود ميتوانند معاني ژرفي از معارف دين بيان كنند.
عنوان نشريه :
زبان و ادبيات فارسي دانشگاه خوارزمي
عنوان نشريه :
زبان و ادبيات فارسي دانشگاه خوارزمي