عنوان مقاله :
كهنالگوي زن در آثار غزاله عليزاده
پديد آورندگان :
بتلاب اكبرآبادي ، محسن دانشگاه جيرفت , مونسان ، فرزانه دانشگاه گيلان
كليدواژه :
اسطوره , عليزاده , كهنالگو , زن , گياهپيكري
چكيده فارسي :
در روايتهاي داستاني معاصر، اسطوره سازوكاري ايدئولوژيك گرفته است. اسطوره بنا به كيفيّت تبييني خود، در پي توضيح و كشف حقايق ناشناخته و ابتدايي، بهويژه امر لايتناهي و مقدّس است. از اين رو، به ناچار خاصيّتي متناقض و مبهم به خود ميگيرد، امّا روايت بنا به داشتن پيرنگ، انسجام و كلّيّت، تلاشي براي ساختاربندي و پيكرسازي حوادث پراكنده است. پس وقتي اسطوره وارد روايت (بهويژه روايتهاي ايدئولوژيك) ميشود، ناچار براي شفّافيّت معناي روايت، تبديل به اشاراتي زباني و تصويري ميشود. غزاله عليزاده از جمله زنان داستاننويس است كه اسطوره را در داستانهاي خود از طريق زبان و نماد به تصوير كشيده است. از اين رو، در آثار وي، اسطوره بيشتر كاركردي هدفدار، فمينيستي و گاه تزييني و آرايشي دارد. اينگونه نيست كه اسطوره به پيرنگ داستانهاي وي خاصيّتي اسطورهاي داده باشد، بلكه اسطوره، حكم كاتاليزوري (واسطهاي) را دارد كه از آن براي ايضاح، تتميم و تكميل مضمون روايت بهره گرفته است. در اين مقاله تلاش شده است تا نوع پردازش، كاركرد و اهداف اسطوره در سه سطح زباني، مضموني و روايي در آثار عليزاده با تأكيد بر كهنالگوي زن بررسي شود.
عنوان نشريه :
متن پژوهي ادبي
عنوان نشريه :
متن پژوهي ادبي