عنوان مقاله :
مطالعه ي تطبيقي تحليلي محوطه ي گچ سنگي گتوند بر اساس مدارك سفالي
پديد آورندگان :
درخشي ، حسن - گروه باستانشناسي , درخشي ، حسن - گروه باستانشناسي
كليدواژه :
دشت شوشان , محوطه ي گچ سنگي , گونه شناسي , تطبيق سفالي , گاهنگاري نسبي
چكيده فارسي :
سفال در جايگاه چونان مادهي فرهنگي، مدرك مهمي براي دستيابي به گاهنگاري و شناخت دورههاي استقراري در هر محوطهي باستاني است. يكي از محوطههاي مهم و شاخص از نظر دادههاي فرهنگي، بهويژه يافتههاي سفالي، محوطهي گچسنگي شهرستان گتوند است. اين محوطه در شمال دشت شوشان و در كنار رودخانهي كارون است. در راستاي كاوش آموزشي محوطه، مقاديري سفال در بررسي سطحي و محدودهي كارگاه I و گمانههاي آن گردآوري و مبناي پژوهشي بر بنياد چند پرسش گرديد. پرسشهاي اصلي مطرح در اين پژوهش عبارتند از: 1گونههاي شاخص سفالي از چه نوع و منقش به چه طرحهايي است؛ 2 اين گونهها به كدام فازها تعلق دارد؟ در ضمن، بررسي تحليلي وضعيت و جايگاه محوطه در بين محوطههاي دشت شوشان مسألهي ديگر اين پژوهش است. براي رسيدن به پاسخهاي مستدل 86 قطعه سفال شاخص انتخاب شد و با روش تطبيقيتحليلي مورد مطالعه قرار گرفت. نتايج اين مطالعه نشان داد كه بيشترين سفالها از گونهي دهانهباز مانند كاسهها و ليوانها است. غير از تعداد انگشتشمار كه داراي نقوش حيواني، مابقي منقش به طرحهاي هندسي است و از منظر زماني متعلق به فازهاي شوشان مياني و متأخر است. بهعبارتي از منظر گاهنگاري سفالي ميتوان گفت: اين زيستگاه در اواخر هزارهي ششم و اوايل هزارهي پنجم قبلازميلاد (شوشان مياني) شكل گرفته بود؛ مسألهاي كه در بررسيهاي پيشين باستانشناساني چون هنري رايت (1969) اين فاز زماني در محوطه شناسايي نشده بود. اين محوطه بيوقفه از زمان شكلگيري در فاز مذكور تا واپسين دوران آغازشهرنشيني محل سكونت بوده است. همچنين مطالعه و مقايسهي سبكي و تكنيكي سفالهاي شاخص نشان ميدهد، صرفنظر از استمرار برخي گونهها، به تناسب تغيير و نفوذ سنت سفالي، بهويژه در شوشان جديد 1، اين محوطه نيز بيتأثير از اين تحولات نبوده و روابط فرهنگي با ساير مناطق فرهنگي داشته است.
عنوان نشريه :
پژوهش هاي باستان شناسي ايران
عنوان نشريه :
پژوهش هاي باستان شناسي ايران