پديد آورندگان :
شكوفه فرد ، شايسته دانشگاه شهيد بهشتي , شكوفه فرد ، شايسته دانشگاه شهيد بهشتي , مظاهري ، محمدعلي دانشگاه شهيد بهشتي , مظاهري ، محمدعلي دانشگاه شهيد بهشتي , حيدري ، محمود دانشگاه شهيد بهشتي , حيدري ، محمود دانشگاه شهيد بهشتي , سيدموسوي ، پريسا دانشگاه شهيد بهشتي , سيدموسوي ، پريسا دانشگاه شهيد بهشتي
كليدواژه :
تحول , بازنمايي مادرانه , حساسيت مادرانه , ايمني دلبستگي
چكيده فارسي :
هدف اين پژوهش تعيين تغييرات بازنمايي و دلبستگي مادرانه به عنوان عناصر مهم نظام مراقبتكنندگي در طول تحول است. 60 زوج مادر و كودك در فاصله سني 18 تا 60 ماهگي به وسيله پرسشنامه دلبستگي بزرگسال (هازن و شيور، 1987)، مصاحبه مدل درونكاري كودك (زينه، بنويت، بارتون، هيرشبرگ و ريگان، 1994)، ابزار درجهبندي رفتار مادرانه (پدرسون، موران و بنتو، 1999) و ابزار سنجش دلبستگي كودك (واترز و دينز، 1985) مورد ارزيابي قرار گرفتند. دادههاي پژوهش به وسيله آزمون آماري خيدو مورد تحليل قرار گرفتند و تحليل آماري نشان داد تفاوت چشمگيري ميان ارزش مشاهدهشده و مورد انتظار، در متغيرهاي پژوهش در سنين متفاوت وجود دارد. نتايج حاكي از اين بود كه مادران كودكان 40-36 ماهه در مقايسه با مادران كودكان كوچكتر و بزرگتر به احتمال بيشتري بازنمايي نامتعادل و حساسيت پايين نشان دادند. اين امر ميتواند درنتيجه بروز رفتارهاي استقلالطلبانه و منفيگرايانه بيشتر در اين دوره سني و دشواري هماهنگ كردن خود با نيازهاي جديد كودك از سوي مادر باشد. درنتيجه، مراقب ممكن است قادر به حفظ نقش خود به عنوان يك پايگاه ايمن، حساس و همگام با سرعت تغيير در كودك نباشد. اين يافته تلويحاتي در مورد تأثير و نقش رابطه مادر ـ كودك طي اين دوره تحول بر ايمني دلبستگي كودك و لزوم مداخلات آموزشي متناسب با سن به مادران دارد.