كليدواژه :
جان كيج , هنري پوانكاره , ذن , شانس , مارسل دوشان
چكيده فارسي :
شانس با مفهوم گسترده خود، به عاملي مهم در پيونددهندگي علم و هنر در قرن بيستم بدل شد؛ به‌طوري‌كه شاهد انعكاس پارادايم‌هاي نوين علمي مبتني بر آن، به نمايندگي هنري پوانكاره، بر هنر، به‌ويژه مارسل دوشان، هستيم، كه خود بر افراد ديگري نظير جان كيج، سردمدار موسيقي شانس، تأثير گذاشته است. ازاين‌رو، هدف پژوهش حاضر تبيين تمايزات و تشابهات مفهوم شانس در آثار دوشان و كيج و تأثيرات پوانكاره بر آن‌ها مي‌باشد، كه در اين راستا از روش توصيفي و منابع كتابخانه‌اي بهره گرفته است. يافته‌ها نشانگر يكساني ديدگاه كيج و دوشان به مفاهيم زيبايي‌شناسي بي‌تفاوتي، طبيعت موقّتي و قراردادي، اهميّت‌بخشي به فضاهاي ادراكي و عدم وجود بي‌نهايت واقعي مي‌باشد كه حاصل تأثير انديشه‌هاي پوانكاره بر روي هر دوي آن‌ها بوده و به «شانس سيستماتيك» يا «شانس مطلق» تعبير مي‌شود. وجوه افتراق‌شان نيز در ريشه‌هاي علمي دوشان (انديشه‌هاي پوانكاره) و عرفاني كيج (ذن بوديسم) نهفته‌است. ازاين‌رو، تأثير انديشه‌هاي پوانكاره بر كيج به دو دوره پيش از مرگ دوشان (تئوري آشوب، توپولوژي، هندسه غيراقليدسي و فضاهاي اِن-بُعدي) و پس از آن (تحت‌الشعاع قرارگرفتن انديشه پوانكاره با ذن، پراجنا و ساتوري) قابل تقسيم است، كه در نهايت به حل‌شدگي انديشه پوانكاره در ذن منتهي مي‌گردد.
چكيده لاتين :
Chance is a broad concept which has become an important factor in linking science and art in the twentieth century. Simultaneously, concept emerged as a new scientific paradigm in Arts by Henry Poincaré and especially Marcel Duchamp, who has affected many artists such as John Cage, one of aleatoric music pioneers .This paper investigates the differences and similarities of the chance concept in the art of Duchamp and Cage and Poincaré’s effects on them, that in this regard, employs a descriptive method and relies on library resources.
Results show that the viewpoint of Cage and Duchamp is the same in the indifference aesthetics, the provisional and the conventional nature, the importance of audience’s perceptual spaces ,and the non-existence of real infinity which is the result of the influence of the Poincaré’s thoughts on both of them and is interpreted as ‘systemic chance’ or ‘absolute chance.’ Their difference also lies on Duchamp’s scientific origins (Poincaré’s thoughts) and Cage’s spiritual origins )Zen Buddhism). Hence ,the influence of Poincaré’s thoughts on Cage can be divided into two periods :before Duchamp’s death (Chaos theory, Topology, Non-Euclidean geometry, and N-dimensional spaces )and after that( eclipse Poincaré’s Thoughts with Zen, Prajña, and Satori, )which ultimately ends up solving Poincaré thought in Zen.
