عنوان مقاله :
طرح حد مفهومي و جهت حكم از طرف ابوالبركات بغدادي و نقد انديشه ابنسينا
عنوان به زبان ديگر :
Introducing conceptual limit and acknowledgement modal by Abolbarakt and analyzing Aviccena thoughts
پديد آورندگان :
ذكياني، غلامرضا دانشگاه علامه طباطبايي , اسعدي، حسين دانشگاه فردوسي مشهد
كليدواژه :
حد مفهومي , ابوالبركات , ابن سينا , جهت حمل و جهت حكم , ابوالبركات بغدادي
چكيده فارسي :
ابوالبركات بغدادي در سنت نقادي انديشه ابنسينا جايگاه ويژهاي دارد. او متفكري است كه از ديدگاه ذهنگرايانه به نقد ابنسينا پرداخته است. او به اين منظور، دو شاهد مثال آورده است كه ميتوان گفت نوآوري ابوالبركات بهشمار ميرود: 1. طرح نظريه حد مفهومي بهعنوان بديل حدّ حقيقي؛ 2. قراردادن جهت حكم در جايگاه جهت حمل. آنگاه اين دو انديشه در متون منطقي، تبارشناسي و تحليل شدهاند كه چگونه در منطقنگاريهاي پس از ابوالبركات به كار رفتهاند. نظريه حد مفهومي بهعنوان بديل حد حقيقي ريشه در نامگذاريهاي ما بر اشياء دارد. به اين معنا كه اشياء بر اساس معرفت حاصل از آنها ناميده ميشوند. پس به جاي تمناي رسيدن به معرفت اشياي خارج، بايد به حيطه آگاهي خويش و آنچه از اشياء بر ما پديدار ميشود، خرسند بود. طرح جهت حكم به جاي جهت حمل، نظريهاي است كه مفهومي تازه در موجهات مطرح ميكند. اگرچه بنا بر تحليل ارائهشده، اين نظريه بنا بر مسلمبودن مقدمات قياس در موجهات كارايي نخواهد داشت. در اين پژوهش روشن ميشود ابوالبركات در هر دو نظريه، متفكري ذهنگراست كه به حيطه آگاهي بسنده ميكند. مضاف بر اينكه هر دو مفهوم در بدنه انديشه ابنسينا وجود دارند؛ اما ابوالبركات آنها را در غير جايگاه خويش نشانده است.
چكيده لاتين :
Abolbarakt was a great thinker who has critical sight on Avicenna. In this article, we try to mark him as a mind theoretician and we will give two evidences which can be considered as his innovations. One is conceptual limit (Hadde-Mafhumi) as an alternative for true limit, and the second is acknowledgment modal instead of modal of proposition. Then we analyze these thoughts and show how they are presented in subsequent logical texts.
The theory of conceptual limit as an alternative for true limit (Hadde-Haghighi) is a consequence of our method of naming objects. That is, objects is named according to our knowledge with respect to them, so instead of knowing objects, it may be adequate to know limits of our knowledge and what we recognize from objects. Besides, by accepting acknowledgement modal instead of modal of proposition, we encounter with a new concept in modal logic. However, this theory is not useful, since the introduction of deduction is evident. We note that both theories exist in the heart of Avicenna’s thoughts, but Abolbarakt use them in the other places.