عنوان مقاله :
پاتنم، برونگرايي معنايي و استدلال مدل تئورتيك
عنوان به زبان ديگر :
Putnam, Semantic Externlism, and Model-theoretic Argument
پديد آورندگان :
قديري، حامد دانشگاه تربيت مدرس , سعيدي مهر، محمد دانشگاه تربيت مدرس - گروه فلسفه و حكمت
كليدواژه :
هيلاري پاتنم , برونگرايي معنايي , استدلال مدلتئورتيك , رئاليسم متافيزيكي , رئاليسم دروني , عدمتعين ارجاع
چكيده فارسي :
هيلاري پاتنم (1926-2016)، فيلسوف برجستهي تحليلي، بخش مهمي از دوران طولاني تفلسفش را به اين سوال ميپردازد كه «ذهن و زبان چگونه به جهان خارج چنگ ميزنند؟» در مقام پاسخ به اين سوال، در حوزهي سمنتيك، برونگرايي معنايي را طرح ميكند و در حوزهي متافيزيك و انتولوژي، عليه رئالسيم متافيزيكي به پا ميخيزد و دو استدلال ارائه ميكند كه يكي از آنها استدلال مدل تئورتيك است. در اين مقاله نشان خواهم داد كه استدلال پاتنم به سود برونگرايي معنايي و استدلال مدل تئورتيكِ او عليه رئاليسم متافيزيكي، هرچند به لحاظ ظاهري داراي ساختار و صورتبندي متفاوتي هستند، اما درواقع انديشهي واحدي از هر دوي آنها پشتيباني ميكند. در اين راستا، پس از گزارش هريك از اين استدلالها، صورتبندي تازهاي از آنها ارائه ميشود. سپس بر پايهي وجوه اشتراك اين دو استدلال، انديشهي پشتيبان آن دو معرفي خواهد شد. طبق اين انديشهي پشتيبان، انفكاك قاطع ميان ذهن و جهان خارج منجر به نامتعين شدن رابطهاي ارجاعي ميان آنها ميشود اما بنا به درك متعارف، اين رابطه متعين است؛ پس ذهن و جهان خارج منفك از يك ديگر نيستند؛ به عبارت ديگر، درهم تنيدهاند.
چكيده لاتين :
Hilary Putnam (1926-2016) in most of his philosophy focused on the question ‘how does mind/language hook onto the world?’ He followed this question and proposed various opinions in different fields of philosophy. In semantics, he defended semantic externlism and in metaphysics and ontology, he criticized metaphysical realism through two arguments including model-theoretic argument. Here I will show that Putnam’s argument for semantic externalism and his model-theoretic argument, while are different in field, structure, and formulation, have been supported by a common thought concerning the relation between mind/language and the world. To achieve this goal, firstly I will introduce both arguments and propose new formulations for them. Secondly, I will enumerate five similarities between these formulations, and finally, on the basis of these similarities, I will propose the supporting thought formed as an argument. According to this supporting thought, the strict separation between mind and the world leads to indeterminacy of referential relation between them; but our common sense and realistic intuition implies that this relation is determined; therefore, mind and the world are not strictly separated; i.e. are interpenetrated.