اثرات رژيم غذايي كاهنده فشار خون بر سندرم متابوليك، اجزاي متشكله آن و شاخص هاي چربي خون در نوجوانان: يك كارآزمايي باليني متقاطع تصادفي

Effect of the DASH diet on metabolic syndrome and lipid profiles in adolescents: a randomized cross-over clinical trial

سابقه و هدف: رژيم غذايي كاهنده فشار خون ممكن است در كنترل سندرم متابوليك در نوجوانان موثر باشد. هدف از اين مطالعه ارزيابي اثرات DASH Dietary Approaches to Stop Hypertension)) بر سندرم متابوليك در نوجوانان بود. مواد و روشها: در اين كارآزمايي باليني متقاطع تصادفي، 60 دختر نوجوان مبتلا به سندرم متابوليك به صورت تصادفي، براي مدت 6 هفته، در يكي از دو گروه دريافت كننده رژيم غذايي DASH يا توصيه هاي غذايي معمول قرار گرفتند. سپس يك دوره 4 هفته اي آبگيري را پشت سر گذاشته و گروه هاي دريافت كننده رژيم ها جا به جا شدند. يافته ها: سطوح سرمي ويتامين C در دوره DASH در مقايسه با دوره توصيه هاي غذايي معمول به صورت معني دار حاشيه اي بالاتر بود. تغييرات وزن، دور كمر و شاخص توده بدني در بين دو گروه مداخله تفاوت معني داري نداشتند. تغييرات فشارخون سيستوليك بين گروه ها تفاوت معني داري نداشتند (0/13= P)، ولي مصرف رژيم غذايي DASH در مقايسه با توصيه هاي غذايي معمول مانع از افزايش فشار خون دياستوليك شد (0/01= P). تبعيت از رژيم غذايي DASH منجر به كاهش معني داري در سطح انسولين سرمي شد (به ترتيب 0/9 ±14/6در مقابل 0/8 ±13/1، 0/04 = P). تبعيت از رژيم غذايي DASH در مقايسه با توصيه هاي غذايي معمول، كاهش معني داري در شيوع سندرم متابوليك و پرفشاري خون ايجاد نمود. نتيجه گيري: مصرف رژيم غذايي DASH به مدت 6 هفته در دختران نوجوان مبتلا به سندرم متابوليك در كنترل اين سندرم مفيد بوده و باعث كاهش فشار خون دياستوليك و شيوع سندرم متابوليك شده و كيفيت رژيم غذايي را بهبود مي بخشد.

Background and objective: The DASH diet may have beneficial effects for management of metabolic syndrome (MetS) in adolescents. This study assessed the effect of the DASH diet on MetS in adolescents. Materials and methods: In this randomized cross-over clinical trial، 60 post-pubescent adolescent girls with MetS were randomly assigned to two groups، one that followed the DASH diet and one that followed usual dietary recommendations (UR) for 6 wk. After a 4-wk washout period، participants were crossed-over to the alternate arm. Results: Serum vitamin C levels were significantly higher in the DASH phase than the UR phase (86.0 ± 10.4 and 66.3 ± 7.6 ng/dL، respectively، p = 0.06). Changes in weight، waist circumference، and BMI were not significantly different between the two intervention phases. Although changes in systolic blood pressure were not statistically significant between the two diets (p = 0.13)، consumption of the DASH diet prevented an increase in diastolic blood pressure over that of the UR group (p = 0.01). Adherence to the DASH diet resulted in a significant decrease in serum insulin levels compared to those of the UR plan (14.6 ± 0.9 and 13.1 ± 0.8 respectively، p = 0.04). Compared with the UR، the DASH group experienced a significant decrease in the prevalence of MetS and high blood pressure. Conclusion: Results of adherence to the DASH eating pattern for 6 wk by adolescent girls with MetS indicate that it is a promising method of controlling MetS. The results suggest that it prevented the increase of diastolic blood pressure، decreased the prevalence of MetS، and improved the quality of the subjects’ diets.