عنوان مقاله :
ديالكتيك شعر قدسي و شهود معنا در انديشة بيدل دهلوي
پديد آورندگان :
آزادبخت، مجيد دانشگاه تربيت مدرس , پورمند، حسنعلي دانشگاه تربيت مدرس - گروه پژوهش هنر , محمدي وكيل، مينا دانشگاه الزهرا - گروه نقاشي
كليدواژه :
تجربة شهودي , زبان نمادين , وحدت وجود , سبك هندي , شعر قدسي , بيدل دهلوي
چكيده فارسي :
سامانه معرفتي و هويّت هنري بيدل در دو سطح تجربة شهودي و متن قدسي، قابل واكاوي است كه پيوندي وثيق، ازحيث هستيشناسي و معرفتشناسي، اين دو لاية معرفتي- هنري را با هم متّحد ميسازد؛ نخست، تجربة شهودي كه ناشي از سلوك «تَبَتُل تا فنا» و معراج «پلهپله تا خدا»ست و دوم، مجموعهاي رازآلوده از متنهاي قدسي كه غزل فلسفي، مقوّم آن است. اين مجموعه، با زباني نمادين، وصفناپذيري حق را رمزگشايي ميكند و خدا را در مرتبة درك شهودي آدمي مينشاند؛ به ديگر سخن، بيدل معنا را از خلال فرآيند سه گانة تنزيل، تأويل و تفسير، در متن قدسي بازميآفريند. پرسشهاي بنياديني كه اين وجيزه در پرتو فرضية پژوهش به روشنشدن آن نظر دارد، بدين شرح است: الف. برجستهترين رابطة ممكن و موجود ميان تجربة شهودي (لاية معرفتي) و زبان نمادين تأويلگراي بيدل (لاية هنري) چيست؟ ب. علل گرايش بيدل به بيان نمادين در اشعارش چيست؟ در واكاوي اين دو پرسش، به آزمون اين فرضيه ميپردازيم كه مباني هستيشناختي و مبادي معرفتشناختي تجربة شهودي بيدل، نسبتي آگاهانه و ظريف با زبان و صورتگريهاي بيان نمادين وي دارد. شاعر براي برگرفتن نقاب از چهرة شاهد معنا، به نمادپردازي و آفرينش متون قدسي روي ميآورد؛ ازطرف ديگر، سرشت زبانهاي طبيعي كه در ذيل گفتمانهاي تجربهپذير بشري جاي ميگيرد، راه را بر تجلّي مطلق سد ميكند؛ به همين دليل، بيدل به وساطت خيال، رمز و نماد در پرتو درك صوفيانه، بر اين محدوديّت زباني چيره ميشود.