عنوان مقاله :
هويت مُدَلي زنان، از آرمانشهر تا حرمسرا
پديد آورندگان :
بهمني ، كبري دانشگاه الزهرا - گروه زبان و ادبيات فارسي , علامي ، ذوالفقار دانشگاه الزهرا - گروه زبان و ادبيات فارسي
كليدواژه :
نشانه معناشناسي , هويت مدلي , برنامۀ روايي , آرمان شهر زنان , اسكندر , اراقيت
چكيده فارسي :
اسكندرنامۀ كاليستنس دروغين (قرن ششم شمسي) روايتي ديگر از زندگي و لشكركشيهاي اسكندر است و مانند ساير اسكندرنامه ها دستخوش تغيير و تصرف نقالان و داستان گزاران شده است. در اين داستان، اسكندر به شهر پريان ميرسد كه همان آرمانشهرِ زنان يا هروم است؛ برخلاف ساير اسكندرنامه ها، با پادشاه زنان مبارزه مي كند و او را به اسارت و سپس به عقد خود درمي آورد. پژوهش حاضر در چارچوب نشانهمعناشناسي روايي، ابتدا الگوي روايي و سپس اكتان ها و كنشگران را براساس هويتهاي مدلي و فيگورتيو آنان بررسي مي كند. زنان در آرمانشهرِ خود، چه هويت هاي مدلي و مضموني را آرزو مي كرده اند؟ هويت هاي معنايي چگونه حوزه هاي كنشي را دسترسيناپذير مي كند و زنان چگونه حوزه هاي كنشي را كه از نظر فرهنگي ممنوع هستند، تجربه مي كنند؟ آرمان شهر زنان بر هويتِ «خواستن» و نفيِ «بايد» متمركز است. چنين هويتي در تضاد با اشكال فرهنگي جامعۀ قرن ششم شمسي و هويت معنايي اسكندر، بهعنوان پيامبر، قرار دارد؛ بنابراين راوي كه تنش بين اسكندر و اراقيت را روايت مي كند، با كاركرد تفسيري خود، همگنه هاي معنايي را درجهت مخالف منطق گشتارها ايجاد مي نمايد. ناهماهنگي بين اين دو، در دسيسۀ زنان حرم سرا ادامه مي يابد. نظام ارزشي متن درحالي تبعيت از زن را نكوهش مي كند كه عامل فاعلي را زنان گسيل كرده اند. زنان حرم سرا كه هويتي كاملاً برعكسِ اراقيت دارند، پنهان از كنشگران ديگر و از طريق دسيسه، ارزش را تعيين مي كنند. راوي، برخلاف نحو روايي، نقش زنان و فريب اسكندر را انكار مي كند.
عنوان نشريه :
روايت شناسي
عنوان نشريه :
روايت شناسي