مقايسه طرحواره هاي هيجاني در بيماران مبتلا به اختلال وسواس - اجبار، افسردگي اساسي و عادي

Compare Emotional Schemas in Patients with Obsessive-Compulsive Disorder, Major Depression and Normal

زمينه: گرايش به اجتناب از هيجان‌هاي منفي، ممكن است در هر فرآيند درمان روانشناختي بروز پيدا كند. در اين زمينه رابرت ليهي با ارائه مدل طرحواره‌هاي هيجاني اين موضوع را بررسي كرده است. او معتقد است هيجان نوعي اطلاعات بشمار مي‌رود. هيجان ها در اثر پردازش موازي اطلاعات گوناگون بوجود مي‌آيند و اغلب آنها خارج از حوزه هوشياري رخ مي‌دهد، در اين زمينه رابرت ليهي با ارائه يك مدل درماني بر اساس طرحواره‌هاي هيجاني سعي كرده براين نقيصه فائق آيد. مسئله پژوهش حاضر اين است كه آيا طرحواره ­هاي هيجاني بيماران مبتلا به وسواس اجبار، افسردگي اساسي و افراد عادي، چه تفاوتي با يكديگر دارند. هدف: پژوهش با هدف مقايسه طرحواره هاي هيجاني در بيماران مبتلا به اختلال وسواس- اجبار، افسردگي اساسي و عادي انجام گرفت. روش: روش تحقيق حاضر توصيفي از نوع زمينه يابي بود. جامعه آماري تحقيق را تمامي افراد كه داراي افسردگي، اختلال وسواس - اجبار و همچنين افراد عادي، تشكيل دادند كه با استفاده از روش نمونه ­گيري در دسترس تعداد 90 نفر (30 نفر داراي اختلال وسواس - اجبار، 30 نفر داراي اختلال افسردگي و 30 نفر از افراد عادي) به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. در پژوهش حاضر از پرسشنامه طرحواره هاي هيجاني ليهي LESS (ليهي 2002) و مصاحبه ساختاريافته استفاده شد. مدل آماري مورد استفاده تحليل واريانس يك طرفه و تحليل واريانس چندمتغيري بود. يافته ها: يافته ها نشان داد كه «نشخوار ذهني»، «غيرقابل كنترل بودن» و «ارزش­هاي والاتر» در سطح 0.01 =α معني دار و در افراد داراي اختلال وسواسي - اجباري بالا بوده است. همچنين، «گناه» و «سرزنش» نيز در سطح 0.01 =α معني دار و در افراد افسرده بالاتر از افراد داراي اختلال وسواسي - اجباري و عادي مشاهده شده است. نتيجه گيري: مي توان نتيجه گرفت در اين مشاهدات افراد داراي اختلال وسواس - اجبار از طرحواره هاي هيجاني بيشتري برخوردار بودند.

Background: The tendency to avoid negative emotions may occur in any psychological treatment process. In this regard, Robert Leahy reviewed this topic by presenting the model of emotional schemas. He believes that excitement is some sort of information. Excitements arise from the parallel processing of various information and most of them occur outside the scope of consciousness. In this regard,Robert Leahy tries to overcome this disadvantage by offering a therapeutic model based on emotional schemas. The present research question is what difference is between emotional schemas of patients with obsessive-compulsive disorder, major depression and normal people? Aims: The main purpose of the present research was comparing emotional schemas in patients with obsessive-compulsive disorder, major depression and normal people. Method: The method of this research was descriptive.The statistical population of the study consisted of all individuals with depression, obsessive-compulsive disorder, and normal people. Using available sampling method, 90 people(30 with obsessive-compulsive disorder,30 with depression and 30 of ordinary people)as sample size.In this study,questionnaires Leahy Emotional Schemas LESS(Leahy, 2002) and Structured Interview were used. Results: The statistical model used was multivariate analysis of variance and the findings showed that "obsessive rumination", "being uncontrollable" and "higher values" had significance level a:0.01, and in people with obsessivecompulsive disorder have been high. also "guilty" and "blame" had significance level a:0.01 ,and in depressed people it was higher than people with Obsessive-compulsive disorder and normal people. Conclusions: This means that the patients with obsessive-compulsive disorder had more emotional schemes than other groups.