عنوان مقاله :
پارادوكسِ كارنپ و شكگرايييِ مرتبۀ دومِ وجودشناختي
پديد آورندگان :
اسفندياري ، محمد حسين دانشگاه اصفهان - گروه فلسفه، ادبيات و علوم انساني
كليدواژه :
فراوجودشناسي , پارادوكسِ كارنپ , شكگرايييِ مرتبۀ دوم , تمايزِ دروني-بيروني , اِرجاعِ بيدردسر , اِرجاعِ دردسرساز
چكيده فارسي :
گفتنِ اين كه عددِ اَوّلي بزرگتر اَز صد وجود دارد مستلزمِ اين اَست كه اَعداد وجود دارند . كارنپ، گويي، اَوّلي را ميپذيرد و دومي را نه. چگونه؟ و اَگر او ديدگاهي پيرامونِ وجودشناسي، و به عبارتِ دقيقتر، در فراوجودشناسي، دارد كه چونين نتايجي را پي ميآورد، آيا نبايد ديدگاهِ او را پارادوكسگونه دانست؟ نويسنده با تقسيمبندييِ وجودشناسان به سه دسته، پاسخ ميدهد خير . در واقع، دو پرسشِ اَصلي در وجودشناسي يافت ميشود: چه هست؟ ؛ و بر چه معياري چيزي هست؟ . وجودشناسانِ دستۀ نخست، پاسخِ پرسشِ اَوّل را متوقّف بر پاسخِ پرسشِ دوم ميدانند. من آنها را روشگرا ناميدهاَم. وجودشناسانِ دستۀ دوم، جزئيگرايان، پاسخِ پرسشِ دوم را متوقّف بر پاسخِ پرسشِ اَوّل ميدانند. وجوشناسانِ دستۀ سوم، اَز اَساس منكرِ اِمكانِ پاسخگويي به هر يك اَز پرسشهايِ ياد شدهاَند. من اين دسته را شكگرايييِ مرتبۀ دومِ وجودشناختي ناميده، آن را به كارنپ اِسناد ميدهم و نشان ميدهم چگونه با اين اِسناد، ديدگاهِ كارنپ پارادوكسگونه نخواهد بود. در ديگر سو، با گنجاندنِ كارنپ در دستهي اِرجاعِ بيدردسر، در برابرِ دستهي اِرجاعِ دردسرساز، نشان ميدهم كه او چگونه، بيآن كه متوجّهِ وجود باشد، اِرجاع ميدهد.