بررسي آثار سياست پولي بر عرضه و تقاضاي انرژي و متغيرهاي كلان اقتصاد ايران با استفاده از روش روابط به ظاهر نامرتبط

Monetary Policy Effects on Energy Supply and Demand and Macroeconomic Variables with SUR

اين مقاله با استفاده از يك مدل كنيزي جديد با رويكرد اقتصاد خرد به دنبال بررسي كانال اثرگذاري سياست پولي در ايران بر عرضه و تقاضاي انرژي (نفت و گاز طبيعي) است. از طرف ديگر اين مقاله به دنبال بررسي ميزان اثرگذاري قيمت انرژي بر توليد و تورم در ايران مي‌باشد. بدين منظور از داده‌هاي مربوط به سالهاي 1350 تا 1395 و روش روابط به ظاهر نامرتبط جهت برازش استفاده مي‌گردد. براي تحليل نحوه اثرگذاري قيمت انرژي بر متغيرهاي اقتصاد كلان، از كانال تقاضا، از منحني IS و از كانال عرضه از منحني فيليپس استفاده مي‌شود. نتايج برازش نشان مي‌دهد كه سياست پولي در ايران از كانال نرخ بهره به صورت مستقيم و از كانال قيمت انرژي به صورت غيرمستقيم بر تقاضا و عرضه انرژي موثر است كه اثرگذاري آن بر تقاضاي انرژي بيشتر از عرضه آن مي‌باشد. مطابق با نتايج برازش منحني فيليپس كينزي‌هاي جديد و منحني IS، قيمت انرژي داراي اثر معنادار بر توليد و نرخ تورم كشور است كه اثر منفي افزايش قيمت انرژي بر توليد بيشتر از اثر مثبت افزايش قيمت انرژي بر تورم در سالهاي مورد بررسي مي‌باشد.

This paper uses from a New Keynesian model with microeconomic approach to survey effective channels of monetary policy in Iran on supply and demand of energy (oil and natural gas). This paper surveys effective factors on energy supply and demand in Iran and uses from data of 1969-2014 and SUR method for estimation. For analysis effects of energy price on macroeconomic variables from demand side, uses from IS curve and for supply channel, Philips curve is used. Estimation results reveal that monetary policy is affected on energy supply and demand directly with interest rate channel and indirectly from energy price which it's effect on energy demand is more than supply. As estimation results of Philips curve and IS curve, energy price has meaningful effect on inflation and production in Iran. Which negative effect of energy price increasing on production is more than inflation.