كشف قاعدۀ حقوقي از طريق قياس توسط ديوان بين‌المللي دادگستري

قياس در نظام حقوق بين‌الملل از جمله مفاهيم پيچيده و چندوجهي است كه در رويۀ ديوان بين‌المللي دادگستري به مناسبت‌هاي مختلف به‌كرات استفاده شده است. هرچند ديوان در بيشتر موارد در خصوص توسل به قياس در متدولوژي سكوت اختيار كرده، اما تحليل آرا و نظرها در خصوص اين مفهوم به‌طور خاص به ما كمك مي‌كند تا ماهيت مفهوم را بهتر بشناسيم و ارزيابي بهتري از دامنۀ آن داشته باشيم. ديوان با استفاده از ظرفيت‌هاي قياس و نقش مؤثر آن در فرايند تفسير، روشن كردن محتواي قواعد، دميدن روح نوآوري و عنصر ترقي به پيكرۀ حقوق بين‌الملل و رفع خلأ، ابهام و اجمال در مقررات، استنباط‌هاي اثرگذاري انجام داده كه در فهم محتوا، كاركردها و معيارهاي حقوقي قياس راهگشاست. مقالۀ حاضر ضمن آنكه ابعاد فلسفي حقوقي مفهوم قياس و شناخت درست ظرفيت‌هاي آن را در راستاي توسعۀ حقوق بين‌الملل و پويايي و يكپارچه‌سازي آن مورد توجه قرار مي‌دهد، بر تحليل نقش قياس در رويۀ قضايي ديوان بين‌المللي، متمركز شده است.