بررسي رابطه بين ابعاد تفكر سيستمي با هوش كسب‌وكار و هوش رقابتي مديران شركت‌هاي صنعتي

اهميت تفكر سيستمي در سازمان و نقش آن در تجارت و رقابت باعث شده است كه در بسياري از پژوهش‌ها مورد توجه قرار گيرد. تفكر سيستمي به مديران كمك مي‌كند تا سازمان‌ها را به‌عنوان الگوهاي باثبات همراه با مرزهاي مشخص ببينند و در خصوص اينكه چرا سازمان‌ها در برابر تغييرات از خود مقاومت نشان مي‌دهند اطلاعاتي كسب كنند. بنابراين هدف از مطالعه حاضر بررسي رابطه بين ابعاد تفكر سيستمي با هوش كسب‌وكار و هوش رقابتي مديران شركت‌هاي صنعتي است. روش تحقيق در اين پژوهش توصيفي- پيمايشي از نوع همبستگي است و جامعه‌ي آماري آن، كليه مديران شركت‌هاي صنعتي به تعداد 120 نفرمي‌باشد. تعداد نمونه بر اساس روش نمونه‌گيري تصادفي ساده و با استفاده از جدول كرجسي و مورگان،92 نفر بوده است. ابزار گرداوري داده‌ها در اين پژوهش پرسشنامه است كه از سه پرسشنامه تفكر سيستمي گلدمن، هوش كسب‌وكار پروويچ و هوش رقابتي فاهي استفاده ‌شده است كه ضريب آلفاي كرونباخ همه آن‌ها بالاي 7/0 بوده است. جهت تجزيه‌وتحليل داده‌ها از نرم‌افزار اس پي اس اس استفاده شده است. يافته‌هاي پژوهش نشان داد كه ابعاد تفكر سيستمي سه درصد از واريانس متغير هوش كسب‌وكار و 41 درصد از واريانس متغير هوش رقابتي را پيش‌بيني مي‌كند. همچنين نتايج پژوهش حاكي از آن است كه ابعاد تفكر سيستمي با هوش كسب‌وكار و به‌ويژه هوش رقابتي مديران رابطه مثبت و مستقيم دارد.