عنوان مقاله :
واكاوي رئاليستي مدل اعتدالگرا؛ نگاه نوين حكمراني خوب در جغرافياي سياسي ايران
پديد آورندگان :
شيركوند ، نادر دانشگاه آزاد اسلامي واحد سمنان , عابدي ، مهدي دانشگاه آزاد اسلامي واحد انديمشك - گروه علوم سياسي , صالحي فارساني ، علي دانشگاه آزاد اسلامي واحد سمنان - گروه علوم سياسي
كليدواژه :
حكمراني خوب , مدل اعتدالگرا , واقعگرايي , جغرافياي سياسي , توسعه , نظام بينالملل
چكيده فارسي :
چكيده حكمراني خوب مفهومي نو در مديريت سياسي و كشورداري نسبت به مديريت توسعه محور سنتي است. وجه مشخصه و كار ويژه آن نيز به دليل نقش ممتاز آن در همه ابعاد متضاد زندگي سياسي، اقتصادي و ... مردم از جمله در تأمين امنيت، آزادي و خدمات اجتماعي، اقتصادي و رفاهي شهروندان در قرن بيست و يكم به صورت همزمان است. در عرصه سياسي ايران نيز به طور مشخص در انتخابات رياست جمهوري يازدهم و دوزادهم شعار حكمراني خوب در قالب دولت اعتدالگرا با پيروزي در انتخابات بر مسند اداره كشور نشست. مسئله مقاله حاضر اين است كه مدل اعتدال گرا با نگاه رئاليستي، در عرصه داخلي و بينالمللي تا چه اندازه با مدل حكمراني خوب تطابق و يا حداقل همسويي دارد؟ فرضيه اي را كه براي پاسخگويي به سؤال اصلي مقاله در صدد تحليل آن هستيم اين است كه به نظر مي رسد ويژگيهاي مدل اعتدالگرا كه عبارتاند از اعتقاد و التزام به اسلام رحماني، قانون اساسي، هويت ايراني – اسلامي، توجه به مصالح و منافع ملي، تخصص گرايي، شايستهسالاري، خردورزي، توسعه پايدار با تفكر و خطمشي اعتدالي و فراجناحي با مدل حكمراني خوب سازگاري نسبتاً بالايي دارد. نتايج اين مقاله نيز نشان مي دهد كه دولت تدبير و اميد با در نظر داشتن متغير مهم نظام بينالملل و پذيرش اصول مشترك و اساسي واقع گرايي كه همانا مفروضه دولتمحوري، مفروضه عقلانيت و مفروضه قدرت است، ابتدا سعي در ايجاد توازن قوا در عرصه بينالمللي به نفع ايران داشت و اين مهم را همزمان از طريق تقويت شاخصهاي اقتصادي و اجتماعي حكمراني خوب در داخل (چراكه قدرت داراي ابعاد مختلفي است) و مذاكره با قدرتهاي جهاني در عرصهي خارجي به پيش برد. با توجه به اين مقدمه در اين مقاله تلاش خواهد شد با استفاده از منابع كتابخانهاي و مقالات علمي و پژوهشي و استفاده از نقشهها و نمودارهاي مختلف به توصيف و تحليل موضوع مورد مطالعه پژوهش پرداخته شود.
عنوان نشريه :
نگرش هاي نو در جغرافياي انساني
عنوان نشريه :
نگرش هاي نو در جغرافياي انساني