تحليل عدالت جغرافيايي در نظام بين‌الملل پس از جنگ سرد بر اساس نظريه جان رالز

چكيده جان رالز انديشه­ي سياسي خود را حول محور عدالت و طراحي جامعه­اي عادل­(جامعه­ي بسامان) بيان نموده است. در اين راستا وي از جايگاه برجسته­اي در تبيين مفهوم عدالت در عرصه داخلي جوامع معتقد به ليبرال دموكراسي برخوردار است و به همين جهت به اعتقاد بسياري، بزرگ‌ترين فيلسوف اخلاقي سياسي قرن بيستم لقب گرفته كه سعي نموده ايده عدالت به مثابه انصاف را به عنوان يك آرمان عام بشري تبيين و به مرحله اجرا در آورد. بنا بر تفكر رالز، اگر جوامع، ليبرال دموكراتيك باشند جهان صلح‌آميزتر خواهد بود و اين امر به سطح نظام بين‌الملل نيز كشيده خواهد شد. سؤال اصلي مقاله اين است كه بر اساس نظريه جان رالز عدالت جغرافيايي در نظام بين‌الملل پس از جنگ سرد در چه سطحي قرار دارد؟ فرضيه­اي را كه براي پاسخ­گويي به اين سؤال اصلي در صدد بررسي آن هستيم اين است كه به نظر مي­رسد توسعه اقتصادي در قرن بيست و يكم در ميان اين كشورها ناموزون و نامتناسب و با عدالت بين‌المللي جان رالز همخواني نداشته باشد. نتايج مقاله نشان مي‌دهد كه نظام بين‌الملل پس از جنگ سرد از نظر عدالت جغرافيايي نامتوازن است زيرا برخي كشورها با داشتن امكانات و توانايي­هاي مالي و تكنولوژيك، مراحل جديدي از رشد و توسعه را خواهند پيمود و عده­اي ديگر نيروي خود را براي تهيه نيازهاي اوليه بسيج خواهند نمود. امروزه دولت‌ها مي­بايست ضمن تأمين امنيت سياسي و نظامي خود، به دنبال امنيت اقتصادي و انباشت سرمايه و ثروت باشند، اما برخي از دولت‌ها در عرصه نظام بين‌المللي از چنين توانايي برخوردار نيستند، اين كشورها عمدتاً كشورهاي درحال توسعه هستند؛ كه از اصطلاحات ديگري هم چون ­فقير­ و ­جنوب­ جهت توصيف كشورهاي مذكور نام برده مي‌شود؛ بنابراين برخلاف نظريه عدالت جان رالز ما در دوران پسا جنگ سرد با رويدادها و آمارهايي در سطح جهان مواجه مي‌شويم كه نشانگر بي‌عدالتي و نابرابري‌هاي ژرف در جهان است. اين رويدادها و آمارها مي­توانند درباره خشونت، فقر، بيماري و نابرابري ميان انسان‌ها باشند. بي‌ترديد نظام ناعادلانه جهاني با منافع كشورهاي ثروتمند و شهروندانشان گره خورده است و در برابر اصلاحات ساختاري مقاومت مي‌كند. روش انجام اين پژوهش توصيفي تحليلي است. شيوه گرداوري اطلاعات نيز كتابخانه‌اي و استفاده از مقالات علمي و پژوهش خواهد بود.