عنوان مقاله :
سنجش غلظت فلزات سنگين در بافتهاي ماهي كفال طلايي (Liza aurata) در مناطق مختلف سواحل جنوبي درياي خزر
پديد آورندگان :
نوروزي ، مهرنوش دانشگاه آزاد اسلامي واحد تنكابن - گروه زيست دريا , باقري تواني ، مصطفي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تنكابن - باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان , امير جنتي ، آمنه دانشگاه آزاد اسلامي واحد تنكابن - باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان , قدرتي ، شقايق دانشگاه آزاد اسلامي واحد تنكابن - باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان
كليدواژه :
Liza aurata , محيط زندگي , فلزات سنگين سمي , بافت هاي خوراكي و غيرخوراكي , درياي خزر , كفال طلايي
چكيده فارسي :
سابقه و هدف: آلودگي به فلزات سنگين در آبها از جديترين مسائل زيستمحيطي در سطح جهان است. درياي خزر بزرگترين درياچه جهان، در معرض آلايندههاي صنعتي، كشاورزي و نفتي قرار گرفته است. از آنجاكه ماهيان بخش بزرگي از رژيم غذايي انسان را تشكيل ميدهند، اين فلزات سنگين ميتوانند از طريق تغذيه از ماهيان آلوده وارد بدن انسان شوند. هدف از انجام اين پژوهش، بررسي ميزان تجمع پنج فلز سنگين و سمي سرب، كادميوم، جيوه، آرسنيك و كروم در بافتهاي خوراكي (عضله) و غيرخوراكي (كبد و آبشش) ماهي كفال طلايي در فصول و مناطق مختلف حوضه جنوبي درياي خزر بود. همچنين تفاوت درصد اين تركيبات با مقادير سازمان بهداشت جهاني و بهداشت ملي استراليا و شوراي تحقيقات پزشكي مقايسه شد.مواد و روشها: به همين منظور نمونههاي ماهي كفال طلايي بالغ، از 10 ايستگاه (شامل آستارا، تالش، انزلي، رودسر، تنكابن، نوشهر، فريدونكنار، بهشهر، بندر تركمن و خواجهنفس) از مناطق مختلف نوار ساحلي نزديك مكانهاي ورود پسابهاي شهري، كشاورزي و صنعتي و همچنين در كنار اسكلهها و صيدگاههاي ماهي تهيه شد. پس از زيستسنجي، استخراج فلزات از بافتهاي مورد نظر به روش هضم با استفاده از مخلوط اسيد و تعيين غلظت به وسيله دستگاه جذب اتمي مجهز به سيستم كوره گرافيتي انجام شد.نتايج و بحث: نتايج نشان داد ميزان تجمع فلزات بين سه بافت معنيدار و به صورت كبد آبشش عضله بود. فلزات سنگين اندام هدف خود را بر اساس ميزان فعاليت متابوليك آن اندام انتخاب ميكنند و بافت عضله فعاليت متابوليك كمتري نسبت به آبشش و كبد دارد. بافت كبد تمايل به انباشتگي فلزات سنگين در مقادير بالا را دارد. بالا بودن غلظت فلزات در بافت آبشش اولين نشان آلودگي در آب است؛ و اختلاط عناصر با مخاط آبشش، جابجايي كامل عناصر از لاملاي آبشش (lamellae) را هنگام آماده سازي بافت براي آزمايش غيرممكن ميكند. همچنين عضله مكان اوليه ذخيره فلزات نيست، فلزات سنگين ابتدا در كبد ذخيره و سپس به عضله منتقل ميشوند. ميزان تجمع فلزات به صورت سرب كادميوم كروم جيوه آرسنيك بود. ميزان تجمع فلزات سنگين بين ايستگاههاي پژوهشي، در بافت عضله متفاوت و معنيدار بود. علت آن را ميتوان تفاوت در منابع آلاينده در مناطق نمونهبرداري دانست. بهطور كلي ميزان تجمع فلزات سنگين در ماهيان كفال از سواحل جنوب غربي به سمت جنوب شرقي افزايش داشت. بر اساس آزمون پيرسون در شاخص وزن ماهي با ميزان تجمع فلزات سنگين سرب، كادميوم و آرسنيك، رابطه رگرسيون خطي معكوس وجود داشت. هيچ ارتباط معنيداري بين ميزان تجمع فلزات با طول كل به جز فلز آرسنيك، وجود نداشت. همچنين به جز فلز سنگين كروم، بين ميزان تجمع فلزات سنگين سرب، كادميوم، جيوه و آرسنيك در بافتهاي ماهي، رابطه رگرسيون مثبت معنيدار تعيين شد (01/0 p).نتيجهگيري: مقايسه تجمع فلزات سنگين در بافت عضله با حد مجاز استانداردهاي جهاني (WHO/NHMRC) جز آرسنيك، ساير فلزات سرب، كادميوم، جيوه و كروم بالاتر از حد مجاز اعلام شده بود. حداقل ميزان جذب و تجمع اين فلزات در عضله ماهي كفال يعني عضو خوراكي در تغذيه مردم است. از آنجاكه تجمع فلزات سنگين مورد بررسي بالاتر از حد مجاز استاندارد جهاني است، نشاندهنده افزايش آلودگي آب درياي خزر و به دنبال آن آبزيان نسبت به عناصر فوق است.