عنوان مقاله :
مقايسه فراواني علائم فرسودگي شغلي در پزشكان عمومي شاغل در طرح پزشك خانواده با ساير پزشكان عمومي در استان مازندران در 1397
پديد آورندگان :
رهنما ، زهرا دانشگاه علوم پزشكي مازندران - دانشكده پزشكي - گروه آموزشي پزشكي خانواده , احمدي ، مهشيد دانشگاه علوم پزشكي مازندران - دانشكده پزشكي - گروه آموزشي پزشكي اجتماعي , خليليان ، عليرضا دانشگاه علوم پزشكي مازندران - دانشكده پزشكي - گروه آموزشي پزشكي اجتماعي , سفيدگرنيا ، مريم دانشگاه علوم پزشكي مازندران - دانشكده پزشكي - گروه آموزشي روانپزشكي
كليدواژه :
پزشك خانواده , فرسودگي شغلي , محيط كار
چكيده فارسي :
مقدمه و هدف: فرسودگي شغلي نوعي استرس رواني است كه متأثر از عوامل شغلي مختلف بوده و موجب كاهش عملكرد شغلي مي گردد و معمولاً به صورت احساس ضعف، نااميدي و عدم نيل به اهداف شغلي مشخص مي شود. در اين ارتباط، مطالعه حاضر با هدف مقايسه فراواني نشانگان فرسودگي شغلي در پزشكان عمومي شاغل در طرح پزشك خانواده و خارج از اين طرح طي سال 1397 در استان مازندران انجام شد. روش كار: در پژوهش مقطعي تحليلي حاضر 153، 158 و 295 به ترتيب پزشك خانواده شهري، روستايي و غيرشاغل در طرح پزشك خانواده از طريق نمونه گيري تصادفي ساده شركت نمودند. در اين مطالعه از پرسشنامه فرسودگي شغلي مازلاك به عنوان ابزار اصلي به منظور سنجش سه بعد فرسودگي هيجاني، مسخ شخصيت و توانمندي شخصي استفاده شد. شركت كنندگان در مطالعه شامل دو گروه از پزشكان خانواده عمومي با سابقه كاري بيش از دو سال شاغل در تمامي شيفت هاي كاري به عنوان پزشك خانواده و همچنين پزشكان عمومي غيرخانواده شاغل در مراكز بهداشتي درماني و مطب هاي وابسته به علوم پزشكي مازندران بودند. به منظور مقايسه ميانگين و تعيين اختلاف ميانگين بعدها در دو بخش پزشكان خانواده (شهري و روستايي) و پزشكان خارج از طرح پزشك خانواده از آزمون آناليز واريانس يك طرفه (Anova) استفاده گرديد. يافته ها: در پي مقايسه فرسودگي شغلي بين دو گروه، ميانگين و انحراف معيار بعد خستگي هيجاني در پزشكان غيرخانواده معادل 10/31 #177;14/60 و در پزشكان خانواده شهري و روستايي به ترتيب برابر با 12/57 #177;19/73 و 12/17 #177;20/39 به دست آمد كه اختلاف آن ها به لحاظ آماري معنا دار بود (0/0001 #62;P). بر مبناي نتايج، پزشكان خانواده (به ويژه پزشكان خانواده هاي روستايي) داراي بيشترين فرسودگي شغلي در اين بعد بودند؛ اما اختلاف دو بعد ديگر در بين پزشكان خانواده و غيرخانواده از نظر آماري معنا دار نبود (0/05 #60;P). به طور كلي، فرسودگي بالا در پزشكان به ترتيب در بعد خستگي هيجاني (20/3 درصد)، مسخ شخصيت (29/4 درصد) و موفقيت فردي (24/1 درصد) به دست آمد. بايد خاطرنشان ساخت كه بيش از نيمي از افراد، حداقل در يكي از ابعاد، فرسودگي بالا را گزارش نمودند. نتيجه گيري: فرسودگي شغلي در پزشكان خانواده به ويژه روستايي بيشتر بود كه ممكن است دليل آن كار در محيط هاي دورتر با امكانات كمتر، شرح وظايف بيشتر و شرايط سخت تر باشد. بر مبناي نتايج، عوامل فردي و محيطي بسياري در ايجاد فرسودگي شغلي نقش دارند كه اين موضوع اهميت نياز به مطالعات بيشتر و برنامه ريزي جهت رفع فرسودگي شغلي پزشكان به ويژه پزشكان خانواده را مورد تأكيد قرار مي دهد.
عنوان نشريه :
مجله تحقيقات سلامت در جامعه