عنوان مقاله :
بررسي وضعيت مصرف فست فود و عوامل مرتبط با آن در بين دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي اروميه در سال 1397
عنوان به زبان ديگر :
THE STUDY OF THE FAST FOOD CONSUMPTION and ITS RELATED FACTORS AMONG STUDENTS OF URMIA UNIVERSITY OF MEDICAL SCIENCES IN 2017
پديد آورندگان :
ديدارلو، عليرضا دانشگاه علوم پزشكي اروميه - مركز تحقيقات عوامل اجتماعي موثر بر سلامت - آمورش بهداشت و ارتقاء سلامت , خليلي صدقياني، سرور دانشگاه علوم پزشكي اروميه - گروه بهداشت عمومي، اروميه، ايران , آقاپور، احمد علي دانشگاه علوم پزشكي اروميه - گروه بهداشت عمومي، اروميه، ايران , سالم صافي، پرويز دانشگاه علوم پزشكي اروميه - گروه بهداشت عمومي، اروميه، ايران
كليدواژه :
فست فود , عوامل موثر , دانشجويان علوم پزشكي , اروميه
چكيده فارسي :
پيش زمينه و هدف
تغيير در سبك زندگي، يكي از دستاوردهاي مدرنيته بوده كه جامعه به ويژه جامعه شهري به آن دچار شده است. يكي از مواردي كه دلالت بر تغيير سبك زندگي دارد، تغيير در شيوه تغذيه است و رواج مصرف بيش ازاندازه فست فودها در بين نوجوانان و جوانان، نمونه بارز آن مي باشد. لذا اين مطالعه باهدف بررسي وضعيت مصرف فست فودها و عوامل مرتبط با آن در بين دانشجويان طراحي شد.
مواد و روش كار
مطالعه حاضر يك مطالعه توصيفي-تحليلي (مقطعي) است كه بر روي 299 دانشجوي دانشگاه علوم پزشكي اروميه انجام شد. نمونه ها از دانشكده هاي مختلف با استفاده از روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي انتخاب و وارد مطالعه شدند. براي جمع آوري داده هاي مطالعه از يك پرسشنامه ي روا و پاياي چهاربخشي شامل ويژگي هاي جمعيت شناختي، سوالات آگاهي، نگرش و رفتار مصرف فست فود استفاده گرديد. داده ها با استفاده از روش هاي آمار توصيفي و آمار استنباطي (آزمون هاي تي مستقل، كاي دو، آنووا يك طرفه، همبستگي و روش رگرسيون خطي چند متغيره) در نسخه 16 نرم افزار SPSS مورد تجزيه وتحليل قرار گرفتند.
يافته ها
يافته هاي تحقيق نشان داد كه ميانگين سن در كل گروه 30/3±10/22(در جنس مذكر 47/4±76/22 و در جنس مونث 50/2±84/21) بود. به طور متوسط مصرف فست فودها در دانشجويان 7/2 بار در ماه گزارش گرديد و اين مصرف در پسران بيشتر از دختران بود (58/4 ± 97/2 در جنس مذكر و 61/3± 58/2 در جنس مونث). ميانگين نمره آگاهي و نگرش نسبت به مصرف فست فودها در بين دانشجويان به ترتيب 80/3±71/17 و 54/43±30/190 برآورد شد. بر اساس نتايج مطالعه آگاهي، نگرش و قوميت دانشجويان هم در تحليل هاي تك متغيره و هم در تحليل هاي رگرسيوني چند متغيره به عنوان عوامل مرتبط با مصرف فست فودها شناخته شدند و اين ارتباطات ازنظر آماري هم معني دار بودند (p<0.05).
نتيجه گيري
يافته هاي اين مطالعه نشان داد كه آگاهي و نگرش دانشجويان نقش موثري در اتخاذ و عدم اتخاذ رفتار مصرف فست فودها داشتند. طراحي و اجراي برنامه هاي آموزش تغذيه به ويژه پرداختن به مقوله فست فودها براي دانشجويان باهدف افزايش آگاهي و ايجاد نگرش و باورهاي صحيح در مورد مصرف فست فودها توصيه مي شود.
چكيده لاتين :
Background & Aims: Changing lifestyle is one of the achievements of modernity that society, especially the urban community has suffered. One of the factors that indicates a change in lifestyle is a change in nutrition. An example of this is the prevalence of over-consumption of fast food among adolescents and young people. Therefore, this study was designed to study the state of consumption of fast food and its related factors among Urmia medical students.
Materials & Methods: This cross-sectional (descriptive-analytic) study was conducted on 299 students of Urmia University of Medical Sciences. Samples from university colleges were selected by stratified random sampling and were included in the study. To collect the data, a valid and reliable three-part questionnaire including socio-demographic characteristics, knowledge and attitude was used. Data were analyzed using descriptive statistics and inferential statistics (independent t-test, Chi-square, one-way ANOVA, correlation and multiple linear regression) in SPSS-16 software.
Results: The findings showed that the mean age in the whole was 22.10 ± 4.30 (22.86 ± 4.47 in female and 21.84 ± 2.50 in the female group). On average, the consumption of fast foods was 2.7 times per month in students and this consumption was higher in boys than in girls (2.97 ± 4.8 in males and 2.58 ± 3.61 in females). The mean score of knowledge and attitude toward fast food consumption among students was 17.71 ± 3.80 and 190.30 ± 43.54, respectively. Based on the results of the study, knowledge, attitude and ethnicity of students in both univariate and regression analyzes were recognized as factors related to fast food consumption and these relationships were statistically significant (p <0.05).
Conclusion: This study revealed that students' knowledge and attitudes play an effective role in the adoption and non-adoption of the behavior of their fast food consumption. The design and implementation of nutrition education programs is recommended for students to raise knowledge and improve the attitude and beliefs about the use of fast food.
عنوان نشريه :
مجله دانشكده پرستاري و مامايي اروميه