عنوان مقاله :
رويكردي تاريخي به داستان «محتسب تبريز» در مثنوي معنوي
عنوان به زبان ديگر :
A Historical Approach to the Story of “Tabriz’s Muhtasib” in Rumi’s Masnavi
پديد آورندگان :
فرخي، يزدان دانشگاه پيام نور - گروه تاريخ
كليدواژه :
مولانا , مولوي، جلال الدين محمد بن محمد , نهاد حسبه , تبريز , مثنوي معنوي , محتسب تبريز
چكيده فارسي :
مثنوي معنوي مولانا جلال الدين بلخي گذشته از جنبه هاي مشهور شاعرانه و عارفانه آن، مانند هر متن ديگر، جنبه هايي دارد كه بيان كننده زمانه و روزگار زيسته آفرينشگر آن است و عوامل موثر و تحول سازي از آن روزگار، بافت و ساختار روايي و عناصر داستاني آن را تحت تاثير قرار داده است. از اين ديدگاه مي توان مثنوي معنوي را متني تاريخي به شمار آورد كه پژوهشگر تاريخ با تفسير عناصر آن مي تواند جنبه هايي از زواياي تاريخي آن را روشن كند. داستان «محتسب تبريز» در مثنوي معنوي ازجمله داستان هايي است كه به نظرمي رسد مولانا بخشي از انديشه و ديدگاه هايش را در پيوند با تحولات زمانه خود در آن بازتاب داده است. اين عناصر داستاني كدام اند و با كدام رويدادهاي تاريخي از آن روزگار در پيوند است؟ اين پژوهش نشان مي دهد دگرگوني در شخصيت داستاني محتسب در مثنوي معنوي، دگرگوني در صحنه و مكان روي دادن داستان و برخي ملاحظات ديگر با رويدادهاي تاريخي چون برچيده شدن نهاد حسبه، مركزيت يافتن سياسي تبريز در امپراتوري مغول و ايلخاني از يك سو و جايگاه تاريخي عمر، خليفه دوم در امور حسبه و دلبستگي مولانا به شخصيت او از سوي ديگر پيوند داشته و در بازآفريني دوباره اين داستان كهن به دست مولانا تاثيرگذار بوده است و مولانا داستان خود را به اين معني، به داستاني تبديل كرده است كه مي تواند متضمن معناي تاريخي باشد.
چكيده لاتين :
The poetic and mystical aspects of Rumi’s Masnavi are very striking, but, as in other texts, the influence of the poet’s historical era is detectible so that it reflects the social realities of its period. Therefore, Masnavi could also be considered as historical evidence that may be used by contemporary historians as a source of information about the time of the poet. “Tabriz’s Muhtasib” is a poem in Masnavi that apparently reveals some of the poet’s viewpoints on his time. This research argues that the changes in the character Muhtasib and in the location of the story correspond with the abolition of the establishment of Hisbah and the election of Tabriz as the capital of the Ilkhanate Empire on the one hand and the importance of Omar, the second caliph of the Rashidun Caliphate, in Hisbah affairs and Rumi’s interest in him on the other. These events influenced Rumi’s recreation of this ancient story and caused it to contain historical connotations.
عنوان نشريه :
پژوهشهاي علوم تاريخي