عنوان مقاله :
تحليل ساختار روايي و كنش گفتمان رمان سمفوني مردگان برپايه نظريه نشانه ـ معناشناسي روايي گريماس
پديد آورندگان :
حسينپورِ سركاريزي ، احمد دانشگاه آزاداسلام يواحد تربت حيدريّه , علوي مقدم ، مهيار دانشگاه حكيم سبزواري , فيروزيمقدّم ، محمود دانشگاه آزاداسلامي واحد تربت حيدريه
كليدواژه :
روايي گري , سمفوني مردگان , نشانه ـ معناشناسي روايي , كنش گفتمان , الگوي كنشگر گريماس
چكيده فارسي :
نظريه نشانه ـ معناشناسي روايي مكتب پاريس جايگاهي درخور توجه در مباحث روايتشناسي دارد كه موضوع آن «معنا» و چگونگي ظاهر شدن معناست و با رويكرد رواييگري گريماس پيوندي عميق و تنگاتنگ دارد. از مهم ترين مفاهيم نشانه ـ معناشناسي روايي گريماس، الگوي زايشي معناست كه با هدف شناخت معنا و ساختار روايي آن، گريماس كوشيد به دستور جهاني زبان روايت دست يابد. در تحليل متن هاي روايي، الگوي كنشگر گريماس، نسبت به ديگر الگو هاي روايي، قابليت انطباق بهتري براي تحليل روايي گري متن هاي روايي دارد و درپي دست يافتن به كنش گفتمان است. در اين مقاله، به تحليل رواييگري رمان سمفوني مردگان در دو سطح روساخت كه جايگاه داده هاي عيني است و ژرف ساخت كه جايگاه داده هاي انتزاعي است، برمبناي نشانه ـ معناشناسي روايي گريماس و الگوي كنشگر او از منظر چگونگي شكل گيري سازه هاي تشكيل دهندۀ رخدادها پرداخته شده تا افزونبر تحليل اين رمان تأكيد شود كه مي توان در سايۀ پيرنگ غني اين رمان روايي، فرايند هم پيوندي عناصر آن را در آفرينش روايت به بهترين وجه ممكن آشكار كرد. جريان سيال ذهن مهم ترين ويژگي اين رمان است كه راوي با كاربرد آن، زمان و مكان را درهم شكسته و با ديدگاهي فراواقع نگارانه به شخصيت هاي آن جان تازه اي بخشيده است. در اين مقاله، برپايه روش تحليلي ـ توصيفي اين پرسش اساسي مطرح ميشود كه رماني كه در يك فضاي فراواقع گرايانه نگاشته شده، چگونه و تا چه ميزان با نظريه نشانه ـ معناشناسي روايي گريماس در سطح ساختار روايي (پيرنگ) قابل تحليل است و براساس الگوي كنشگر گريماس، عوامل گفتمان در توليد معنا در آن كداماند.
عنوان نشريه :
روايت شناسي