عنوان مقاله :
تلقي ويتگنشتاين متقدم از اين كه «چيزي هست»
پديد آورندگان :
زماني پزوه ، حامد دانشگاه شهيد بهشتي , واله ، حسين دانشگاه شهيد بهشتي
كليدواژه :
گزاره هاي وجودي , معناداري , دوقطبي , مفهوم صوري , صورت منطقي , گفتن و نشان دادن
چكيده فارسي :
نظريه ي تصويري زبان، معناداري گزاره هاي مشهور به هليه بسيطه را به چالش مي كشد. اين گزاره ها در دسته بندي تراكتاتوسي نه در دسته ي گزاره هاي ابتدايي قرار مي گيرند و نه در دسته ي گزاره هاي تركيبي. با جستجو راجع به وجود در تراكتاتوس با دو ديدگاه مواجه مي شويم. در ديدگاه اول، ويتگنشتاين با رد معناداري گزاره هايي مثل 100 چيز وجود دارد ، عبارت وجود دارد را در زبان به آن جهت كه توصيف گر هيچ اوضاع اموري نيست، در دسته ي مفاهيم صوري قرار مي دهد. در ديدگاه ديگر، او با ارائه توصيفي از عبارت اين كه چيزي هست آن را پيش از تجربه و حتي پيش از منطق قرار مي دهد. آن چه در نقطه نظر اول راجع به كاربرد وجود دارد در زبان ذكر مي شود به لحاظ نتيجه مشابه ديدگاه راسل در باب گزار هاي وجودي است اما در نقطه نظر دوم ويتگنشتاين در برابر ايده ي راسل راجع به اين كه چيزي هست مي ايستد، آن را غيرقابل تاليف به وسيله ي گزاره هاي منطقي مي داند و مجاز دانستن كاربرد اينهماني در منطق را عامل اين خطاي راسل معرفي مي كند. بنابراين در كنار دليل ويتگنشتاين در عبارت 5.53 مي توان عدم امكان تصوير سازي دوقطبي از اين كه چيزي هست را به عنوان دليلي براي رد ضرورت نياز به نشان اينهماني قرار دارد.