عنوان مقاله :
چگونگي ترابط احساس و شناخت در متن دين، عرفان، تجربه ديني و عرفاني از ديدگاه ويليام جيمز و ويليام هاكينگ
پديد آورندگان :
فاضلي ، احمد دانشگاه قم - گروه فلسفه اخلاق
كليدواژه :
تجربه ديني , تجربه عرفاني , احساس , معرفت بيواسطه , ويليام جيمز , ويليام هاكينگ
چكيده فارسي :
احساس و شناخت نزد فيلسوفان دين و عرفان، همواره بهعنوان دو مؤلفه سازنده دين، عرفان، تجربه ديني و عرفاني شناخته شده اند. در اين ميان دو تن از فيلسوفان دين غربي، جيمز و هاكينگ، بيش از ديگران در سازگارنمودن اين دو عامل در متن دين و عرفان نقش داشته اند. چگونگي اين تلفيق از ديدگاه اين دو تن، موضوع بحث اين نوشتار است. از ديدگاه جيمز سرچشمه عميق تر دين، احساس است. جيمز هم تجارب عرفاني را از مقوله احساسات و عواطف ميشمرد و هم آنها را داراي حيث معرفتي مي داند؛ اما معرفت مورد نظر وي كه در متن تجربه حاضر است، معرفتي بدون وساطت مفاهيم است. هاكينگ ماهيت دين را تجربه ديني و اين تجربه را آميخته اي از احساسات ديني و ايده هاي ديني مي داند. اين ايده ها در خودِ مرحله تجربه حضور دارند و بهنحوي بارزتر، بهعنوان نتيجه تجربه ظاهر مي شوند. تجربه، اصل ايده و استدلال را فرا مي نهد و در مرحله بعد، ذهن با بهره گيري از آن تجربه، به رقمزدن مفاهيم، نظريات و استدلالهاي روشن مي پردازد تا به آنها ثبات و جايگاهي مستحكم دهد. پس هاكينگ تجربه ديني را نه تنها احساسي و شناختي، بلكه مفهومي و تقريباً نظري مي داند؛ به گونه اي كه مفاهيم و نظريات در درون خود آن وجود دارند و البته به شكلي كامل تر و روشن تر از آن زاده ميشوند. بدين سان هاكينگ در انتقاد به جيمز، نه فقط معرفت غيرمفهومي را در متن دين راه مي دهد، بلكه شناختهاي مفهومي، حتي استدلالي را ريشه دار در خود دين و تجربه ديني مي بيند.