كليدواژه :
معناشناسي , تجربهگرايي , نسبيتگرايي , بدنمندي , تجربهگرايي تعبيري , استعاره مفهومي , استعاره ادبي
چكيده فارسي :
زبانشناسي شناختي يكي از علوم شناختي است كه در دهههاي اخير گسترش چشمگيري يافته است. اين شاخه علمي كه از نتايج ديگرعلوم شناختي در خصوص ذهن و فرايندهاي ذهني سود ميبرد، تأثير گستردهاي بر مطالعات ادبي و فهم متون ديني داشته است. بهكارگيري اين جريان در مطالعات قرآني دستاوردهاي زيادي داشته و همچنان در حال گسترش ميباشد. نگارنده با اشاره به ادعاي اصلي اين جريان و اصول آن، به بيان نقدهاي مختلف از قبيلِ تجربهگرايي و نسبيتگرايي و عدم همخواني با تجرد نفس و تجرد ادراك و غيره ميپردازد و اين نقدها را ناشي از سوء فهم اين اصول و برخي ادعاهاي فلسفي و عدم تعمق در آنها ميداند. از اين گذشته، به وجود تقريرهاي مختلف از برخي ديدگاهها مانند بدنمندي ميپردازد؛ همچنين نگارنده تفاوت استعارههاي مفهومي با استعاره ادبي را بيان كرده، مغالطات مخالفان در اين زمينه را بر ميشمارد و در پايان، به برخي دستاوردهاي اين نوع تحليل در مطالعات قرآني ميپردازد. مطالعات قرآني در عصر حاضر به مطالعات پيشين و پسين تقسيم ميشوند. در نوع نخست، بر خلاف نوع دوم، به مفهومسازيهاي دروني قرآني وقع چنداني نهاده نميشود و به تطبيق پارهاي از اصول زبانشناختي پيشين بسنده ميشود.