برآورد تابع تقاضاي انرژي در زيربخش‌هاي صنعت ايران براي اقليم‌هاي گوناگون (مطالعه موردي زيربخش صنايع نساجي، پوشاك و چرم)

با توجه به اينكه يكي از عمده‌ترين متقاضيان انرژي بخش‌هاي صنعتي هستند، در پژوهش حاضر توابع تقاضاي حامل‌هاي انرژي در زيربخش‌هاي صنعت كشور به تفكيك طبقه‌بندي آيسيك ISIC دو رقمي با استفاده از مدل سري زماني ساختاري  براي دوره ي زماني 1388-1360 تصريح مي‌شود. در اين پژوهش بطور موردي توابع تقاضاي برق، گازطبيعي، نفت‌گاز و نفت‌كوره در زيربخش صنايع نساجي، پوشاك و چرم برآورد مي‌شود. همچنين تلاش مي‌شود نقش اقليم‌هاي مختلف در چگونگي تقاضاي انرژي زيربخش‌هاي صنعت مشخص گردد. به دليل اينكه دوره زماني مورد مطالعه شامل سال هاي اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها مي‌شود، لذا اين مساله نيز مورد ارزيابي قرار مي‌گيرد. با توجه به نتايج توابع تقاضاي برآورد شده، كشش‌هاي قيمتي تقاضاي اين حامل‌ها در كوتاه‌مدت كمتر از واحد مي‌باشند. در بلندمدت نيز كشش‌ قيمتي برق پايين و كشش‌هاي قيمتي گازطبيعي، نفت‌گاز و نفت‌كوره در بلندمدت بزرگتر از واحد بوده‌اند. كشش‌هاي توليدي تقاضاي اين حامل‌ها در كوتاه‌مدت كمتر از واحد و كشش‌ توليدي حامل‌ها بجز گازطبيعي در بلندمدت كمتر از واحد مي‌باشند. همچنين نتايج نشان مي‌دهد كه اقليم معتدل و مرطوب بهترين شرايط توليد را در صنايع نساجي فراهم مي‌كند. ماهيت روندضمني تقاضاي گازطبيعي و نفت‌كوره نيزبه صورت غيرخطي و روندضمني تقاضاي برق به صورت خطي حركت مي‌كنند. نتايج حاصل از ارزيابي اثر اجراي قانون هدفمندي يارانه‌ها در اين صنايع نيز نشان مي‌دهد كه روابط برآوردي تقاضاي گازطبيعي و نفت‌كوره مي‌توانند اثر اجراي اين سياست را توضيح ‌دهند.