چكيده فارسي :
در ناحيۀ بلوچستان، شهر نيمروز بر نصفالنهاري واقعشده كه در باور ايرانيان، مركز خشكيهاي حدفاصل چين تا غرب اروپا بوده است. از اينرو نام نيمروز بر آن گذاشتند، بدان معنا كه در فاصلۀ طلوع و غروب خورشيد در خشكيهاي زمين، اين شهر در ميانۀ اين دو حد واقع ميشد. در حقيقت نام قسمتي از زمين، براساس مواجهۀ آن با آسمان گذارده شده است. حق آن بود كه نصفالنهار و بعداً ساعت جهان، به جاي گرينويچ، اين نقطه انتخاب ميشد تا تقسيمات اعتباري با جهان واقعي نسبتي متناظر مييافت. مشابه اين ارتباط ميان آسمان و زمين در ساير جلوههاي تمدن ايرانيان نيز ميتوان يافت. در اسامي همچون ماهوش و خوروش، در مكانها مانند نيمروز، باختران و خاوران، در ايام مانند مهر و خرداد و در رويدادها مانند يلدا و نوروز. پيوندهاي فضايي ميان زمين و آسمان براي ايرانيان آنقدر است كه نميتوان فرهنگ ايران را مستقل از آسمان و عناصر آن شناخت. يلدا، بلندترين شب سال، هنگام تولد مهر است كه همراه با خود نعمت و خير را به بشر ارزاني ميدهد. خورشيد نماد بركت و رشد است كه در يلدا متولد ميشود. نامگذاري زمانها و مكانها بر حسب حوادث مرتبط با خورشيد، نشان از ارزشگذاري و ممتاز كردن برخي ايام نسبت به اوقات ديگر است.گزينش ايام و مكانهاي خاص، منظرهاي اختصاصي ايراني را ميسازد. «گاه» پسوندي كه هم براي زمان و هم براي مكان بهكار ميرود، بهنوعي از يكسان بودن سرشت زمان و مكان در اسطورههاي ايراني حكايت ميكند. در ميدانگاه و صبحگاه، يكي از مكان و ديگري از زمان حكايت ميكند. زمان از گردش خورشيد و مكان از زمين شناخته ميشود. قراردادن پسوند «گاه» براي هر دو امر زمين و آسمان، شايد علت وحدت ذاتي ميان زمان و مكان، دو عنصر پايۀ شناخت بشر باشد. از اينرو فرهنگ ايران و رويدادها و اسامي وابسته به زمان و آسمان را ميتوان جلوهاي از منظر منحصربهفرد ايران شمرد. نقشۀ روي جلد، ترسيم پيشينيان از خشكيهاي قديم زمين و نصفالنهار نيمروز است كه در اختيار قرار داده شده است.