عنوان مقاله :
بررسي تطبيقي الگوي كنش رژيم صهيونيستي و عربستان سعودي در قبال بحران سوريه (2016-2011)
عنوان به زبان ديگر :
(A Comparative Study of the Action Pattern of Israel and Saudi Arabia Against the Syrian Crisis (2016-2011
پديد آورندگان :
جعفري ولداني، اصغر دانشگاه علامه طباطبايي , فضيلت، احمد دانشگاه علامه طباطبايي
كليدواژه :
رئاليسم نوكلاسيك , سوريه , رژيم صهيونيستي , عربستان سعودي , محور مقاومت
چكيده فارسي :
بحران سوريه بيش از آنكه منبعث از عوامل سياسي و اجتماعي دروني بوده باشد، ناشي از رقابت قدرت هاي مهم منطقه اي و بين المللي بوده كه آن را به آوردگاهي براي تسويه حساب سياسي بدل ساخت. در اين ميان، دو بازيگر شاخص منطقه اي كه سياست آنان در قبال بحران سوريه از حيث تاثيرات ويژه آن بر معادلات سياسي و امنيتي منطقه و همچنين امنيت و منافع ج.ا.ايران بسيار حائز اهميت بوده است، اسرائيل و عربستان سعودي هستند. نوشتار حاضر در چارچوب الگوي بررسي تطبيقي، به دنبال پاسخ بدين پرسش اصلي بوده كه رژيم صهيونيستي و عربستان در قبال بحران سوريه در بازه زماني 2016-2011 چه سياستي برگزيدند؟ در پاسخ، اين فرضيه عنوان شد كه رژيم صهيونيستي و عربستان با وجود پيشبرد هدف مشترك تضعيف سوريه به عنوان كشور همسو با جريان مقاومت، در خصوص آينده نظام سوريه، كيفيت مداخله در آن و حمايت از تروريست ها داراي رويكرد متباين بودند. اين مقاله با كاربست چارچوب نظري رئاليسم نوكلاسيك و اتخاذ راهبرد پژوهشي قياسي- فرضيه‌اي و روش پژوهش تبييني- مقايسه‌اي، درصدد پاسخ به پرسش اصلي و بررسي فرضيه يادشده برآمد.
چكيده لاتين :
The Syrian crisis, rather than being the result of internal political and social factors, was caused by the competition of important regional and international powers, which made it a battleground for a political settlement. In this regard, there are two outstanding regional actors, namely Israel and Saudi Arabia, whose policy toward the developments in Syria has been very important in terms of their specific impacts on the political-security equations of the region, as well as the interests and security of IRI. In a comparative context, the present article seeks to answer the main question of what policy Israel and Saudi Arabia has adopted regarding the Syrian crisis over the period 2011-2016. In response, the hypothesis raised that Israel and Saudi Arabia, despite their shared goal for weakening Syria as a country of the Axis of Resistance, had a contradictory approach to the future of the Syrian regime, how to intervene in it, and support for the terrorists. By applying the theoretical framework of neoclassical realism and adopting a comparative-hypothesis research strategy and a comparative-explanatory research method, this paper aims to answer the main question and test the respective hypothesis.
عنوان نشريه :
امنيت پژوهي
